چکیده:
یکی از مواردی که در رفتار یک جامعه اثرگذار است فرهنگ غالب بر مردم آن جامعه است، شاعران معاصر از این ظرفیت اجتماعی نهایت استفاده را کردهاند و در بیشتر موارد تعهد به مسائل اجتماعی و فرهنگی انسان را سرلوحه مضامین خویش قرار میدهند. تاریخ شاهد شاعرانی است که برای مفاهیم اجتماعی و فرهنگی جامعهی خویش ارزش بسیار قائلاند و همواره در تلاش هستند تا در جهت حل مشکلات جامعه تصویری بهمراتب واقعیتر ارائه کنند، از برجستهترین شاعرانی که در این فضا حرکت میکنند، مهدی اخوان ثالث است. شرایط اجتماعی که اخوان در آن میزیست با توجه به زمینههای فکری و عقیدتی دهههای ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی، دارای دیدگاههای ناب در برخورد با مسائل اجتماعی موجود بود تا حدی که به اذعان بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار، با شعرهای اخوان به نگرش تازهای از زندگی رسیدند. این جستار حاضر بر آن است تا با رویکردی توصیفی تحلیلی به بررسی شعر اخوان به کشف مصادیق برخاسته از این دیدگاهها نائل آید.
One of the factors that affect the behavior of a society is the culture that dominates the people of that society. Contemporary
poets have made the most of this social capacity and in most cases, commitment to social and cultural issues put human
beings at the forefront of their themes. History witnesses poets who value the social and cultural concepts of their society
and always try to present a more realistic image in order to solve the problems of society. One of the most prominent poets
who move in this space is Mehdi Akhavan Sales.The social conditions in which the Brotherhood lived Given the intellectual
and ideological backgrounds of the 1930s and 1940s, had pure views on dealing with existing social issues to the extent that,
according to many young intellectuals and artists of the time, the Brotherhood's poems took a fresh look They came from
life. The present study aims to discover the examples arising from these views with a descriptive-analytical approach to the
study of the Brotherhood poetry.
خلاصه ماشینی:
چهارچوب نظري چهارچوب نظري مجموعه ي مفاهيم به هم مرتبطي را شامل مي شود که بر مفاهيم و موضوع هاي عمده ي موردمطالعه تمرکز دارد و آن ها را در قالب يک نظام نسبتا منسجم و مرتبط معنايي به هم ديگر پيوند ميدهد (ريچي و لويس ،١ ٢٠٠٥) ، حتي تومارس معتقد است که نهادهاي زيباشناختي مبتني برنهادهاي اجتماعي نيستند و نميتوان آنها را جزئي از نهادهاي اجتماعي دانست ، بلکه آنها خود نوعي نهاد اجتماعي هستند که به نهادهاي ديگر سخت گره خورده اند (ولک و وارن ،٢ ١٣٧٣) ؛ بنابراين نميتوان آثار ادبي را به عنوان مدارک اجتماعي محض و اسناد تاريخي از يک دوره تلقي کرد، اين آثار با بهره گيري از شگردهاي ويژه و اوضاع واحوال قراردادي خاص ، به انعکاس مستقيم يا غيرمستقيم اوضاع اجتماعي روزگار خود ميپردازند به گونه ي که دوبونال ادبيات را بيان حال جامعه ميداند با توجه به موارد مطروحه در باب اهميت ادبيات از رويکرد تفسيرگرايي اجتماعي براي بررسي اين مطالعه استفاده شده است (ولک و وارن ، ١٣٧٣).
علاوه بر اين ها، اخوان رويکرد نظري هنر براي هنر را نميپذيرد، او معتقد است که شاعر نبايد خويشتن را از جامعه جدا انگارد، بلکه بايد کارکرد اجتماعي و اخلاقي را سرلوحه وظايف خويش قرار دهد (کاخي، ١٣٧١) و شايد به همين دليل باشد که ميگويند «نيما، آغازگر سمبوليسم اجتماعي ٨در شعر نو فارسي بود و اخوان ثالث آن را به کمال رسانيد» (لنگرودي، ١٣٧٧)؛ بنابراين ، بررسي تجربه شعري دو شاعر نشان ميدهد که پرداختن به اجتماع از برجسته ترين مؤلفه هاي شعر آن هاست و آن ها٩هرگز خود را جدا از تعهد به جامعه احساس نميکنند.