چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررّسی نقش هوش معنوی و طرحوارههای ناسازگار اولیه در نگرشهای دینی دانشآموزان دختر دارای خانوادههای عادی و طلاق شهر گرگان صورت گرفت. روش پژوهش، توصیفی از نوع پس رویدادی (علی - مقایسهای) بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان گرگان بود که در سال تحصیلی 9۴ - 1393 مشغول به تحصیل بودند. نمونه آماری شامل ۳۵ دختر دارای خانواده طلاق و ۳۵ دختر دارای خانوادههای عادی بود که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه هوش معنوی کینگ، فرم کوتاه طرحواره یانگ و پرسشنامه نگرشهای مذهبی براهنی استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس چند متغیره تجزیهوتحلیل شد. یافتهها نشان داد که بین هوش معنوی و طرحوارههای ناسازگار با نگرشهای دینی در دختران دارای خانوادههای عادی رابطه معنیدار وجود دارد. همچنین، میانگین هوش معنوی و نگرش مذهبی، در دختران دارای خانوادههای عادی بیشتر از دختران دارای خانوادههای طلاق است. افزون بر این، میانگین طرحوارههای ناسازگار اولیه در دختران دارای خانوادههای عادی، کمتر از دختران دارای خانوادههای طلاق بوده است.
The aim of this study was to compare spiritual intelligence, early maladaptive schemas, and religious attitudes in female students with intact and divorce families. The research method was descriptive post-event (causal-comparative). The statistical sample includes high-schooler girls in Gorgan city in the 2014-2015 academic year. The statistical sample included 35 girls with divorce and 35 girls with intact families. Convenience sampling method was applied. To collect the data, King’s Spiritual Intelligence Questionnaire, Young’s Schema Short Form, and Braheni’s Religious Attitudes Questionnaire were used. Data were analyzed using Pearson coefficient correlation test and multivariate analysis of variance. Findings showed that there is a significant relationship between spiritual intelligence and schemas incompatible with religious attitudes in girls with intact families. Also, the average spiritual intelligence and religious attitude is higher in girls with intact families than girls with divorced families. In addition, the average of early maladaptive schemas in girls with intact families was lower than girls with divorced families.
خلاصه ماشینی:
بر اين اساس مي توان اذعان داشت کـه طرحواره هـاي ناسـازگار، داراي مفهومي فراگير بوده که جنبه هاي وسيع و گوناگوني از زندگي و شخصيت فـرد را تحـت تـأثير قـرار مي دهد و موجب سوگيري در تفسيرهاي فرد از رويدادها مي شود و اين سوگيري ها در آسيب شناسي رواني ميان فردي، خود را به صورت سوءتفاهم ها، نگرش هاي تحريف شـده ، گمانـه هاي نادرسـت ، اهداف و چشم داشت هاي غيرواقع بينانه نشان مي دهد (پاسکال ٨، کرسـتين ٩ و جـين ١٠، ۲۰۰۸؛ بـه نقـل از يوسفي، ۱۳۸۹).
همچنين عسگري و حيدري (۱۳۹۴) در پژوهشي با هدف بررسي رابطـه هـوش معنـوي و جهـت گيري مـذهبي بـا بهزيسـتي روان شـناختي و اضـطراب وجـودي در دانشجويان دريافتند که هر ٤ نوع آزمون تحليل واريانس مربوط به تحليـل کـانوني بـين متغيرهـاي پژوهش معني دار است و اين متغيرها بر روي هم اثرگذارند و مي تواننـد بـر روي هـم تـأثير مثبـت و مستقيمي داشته باشند.
بر اين اساس ، پژوهش حاضر با هدف پرداختن به خلأ اطلاعاتي موجود در اين زمينه و پاسخ به اين سؤال که آيا هوش معنوي، طرحواره هاي ناسازگار اوليه و نگرش هاي ديني در دختران داراي خانواده هاي عادي و طلاق متفاوت است ، طراحي شد.
بحث و نتيجه گيري با توجه به نتايج آماري به دست آمده مي توان گفت بين هـوش معنـوي و طرحواره هـاي ناسـازگار بـا نگرش مذهبي در دختران داراي خانواده هاي عادي رابطه معنـيداري وجـود نـدارد امـا در دختـران داراي خانواده هاي طلاق اين رابطه وجود دارد و تنها صفت طرحواره هاي ناسازگار بر نگـرش دينـي اثر دارد و اين تأثير در جهت معکوس است .