چکیده:
نگارۀ حاضر بر آن است تا به این مهم پاسخ دهد که چگونه هویت ملی و مکانیسم اثر آن می تواند به عنوان قدرت نرم در نظر گرفته شود و اسلامیت و مدرنیته غربی به عنوان دو بال هویت ملی چگونه در تکوین و تدوین سیاست خارجی ایران در بازه زمانی مورد بررسی نقش داشته اند؟ در این پژوهش کوشیده می شود که با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر اطلاعات مبتنی بر کتابخانه ای، ضمن تبیین «هویت ملی و قدرت نرم»، این مفهوم را در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در سال های 1384-1392 مورد مداقه و کنکاش قرار دهد. هویت ملی که در اینجا اسلامیت و مدرنیته غربی به عنوان دو بال از سه بال آن مورد بررسی قرار می گیرد کانون و دال مرکزی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در قالب قدرت نرم را تشکیل می دهد. اسلام و اسلام گرایی در قالب آموزه های اسلامیت در قانون اساسی و مدرنیته غربی به عنوان دگر(other) پلتفرمی را ایجاد کرده اند که بازی سیاست خارجی بتواند در کشاکش این دو مفهوم مورد پردازش، تدوین و تکوین قرار بگیرد.
Objective: The present paper seeks to answer the important question of how national identity and its mechanism of action can be considered as soft power and how Islam and Western modernity as two wings of national identity in the development of Iran's foreign policy. Involved in the period under review?Method: In this research, using a descriptive-analytical method and relying on library-based information, while explaining "national identity and soft power", this concept is used in the foreign policy of the Islamic Republic of Iran in 2005-. 1392 to study and explore.Finding: The national identity that Islam and Western modernity are examined here as two of its three wings is the center and central signpost of the foreign policy of the Islamic Republic of Iran in the form of soft power.Conclusion: Islam and Islamism in the form of the teachings of Islam in the constitution and Western modernity as another have created a platform that the foreign policy game can be processed, codified and developed in the conflict of these two concepts.
خلاصه ماشینی:
به ديگر سخن هدف اصلي اين رويکرد تغيير ذهنيت افکار عمومي بين المللي در خصوص رهيافت هاي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران مي باشد تا از اين طريق تصوير-ايماژ- ساخته شده از ايران به عنوان دولت تروريست ، اخلال گر در صلح خاورميانه ، ناقض حقوق بشر و تلاشگر براي دستيابي به سلاح هسته اي تغير پيدا کند(کريمي فرد، ١٣٩٤ب : ١٠).
همچنين حميد مولانا و منوچهر محمدي در کتاب «سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در دولت احمدي نژاد» به صراحت بر اين نکته و موضوع تاکيد نموده و اين گونه بيان داشته اند: با توجه به اين اصول ، دولت نهم در عرصه روابط بين الملل توجه به ملت ها را يکي از اولويت هاي سياست خارجي خود قرار داد و مردم محوري و اهميت داشتن ديدگاه ملت ها مورد اهميت اين دولت مي باشد.
عليرضا ازغندي معتقد است با توجه به اظهارات رئيس جمهور دولت نهم و دهم ، اسرائيل ستيزي حتي نسبت به غرب ستيزي و آمريکا ستيزي جزء ارجح اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در اين دوره مي باشد.
رويکرد انتقادي دولت نهم و دهم نسبت به سازمان هاي بين المللي، يکي ديگر از رفتارهاي عدالت طلبانه محمود احمدي نژاد مي باشد که ضمن معلول «توزيع نابرابر قدرت در نظام بين الملل » قلمداد کردن اين نهادها و سازمان ها، هم به دنبال اصلاح آن ها بود و هم از کارکردهاي مثبت اين سازمان ها در راستاي منافع ملي ايران استفاده مي کرد(دهقاني فيروزآبادي، ١٣٨٨: ١٨٦).