چکیده:
صرفنظر از نظریات گوناگونی که دربارۀ رابطۀ اطلاق و تقیید وجود دارد، بیان مقصود و مراد مولی در افادۀ اطلاق و شمولیت، گاهی از طریق «متمم جعل» صورت میگیرد، مانند مسئلۀ اشتراک احکام بین عالم و جاهل که بهواسطۀ روایات متواتر فهمیده میشود؛ و گاه از طریق عدم ذکر متمم جعل، نتیجۀ اطلاق بهدست میآید. حال سؤال اصلی آن است که اگر مولا در مقام بیان تمام مراد خود بود و بهجز موضوع مذکور در کلام، موضوعات دیگری را ذکر نکند آیا میتوان از طریق اطلاق مقامی، به نفی قیود و متعلقات موضوع در کلام مولا و اطلاق، حکم کرد یا نه؟ واکاوی در منابع اصولی، این واقعیت رل اثبات میکند که بهرغم نظر بسیاری از اصولیان، تمسک به اطلاق لفظی در پارهای از گزارههای اصولی نظیر اثبات انحصاریت شرط در بحث مفهوم شرط صحیح نیست و حتی میتوان از راه اطلاق مقامی، عمل به امارات ولو در فرض کشف خلاف، و نیز مرجعیت عرف در تحدید موضوع (نظیر «غنا» و «صعید») در کبریات شرعی را ثابت کرد؛ در نتیجه، تمسک به اطلاق مقامی تا به آن حد تأثیرگذار است که میتواند حکم مستنبط از گزارههای اصولی را بهکلی دگرگون کند و این همان یافتۀ اصلی تحقیق محسوب میشود.
Regardless of the various theories about the relationship between etlaq and taqyid, the expression of the master’s purpose and intention of etlaq and shomuliyyat is done in two ways; sometimes it is done by "motammam ja´l", such as the issue of sharing the rules between the knowledgeable and the ignorant, which is understood through successive narrations, sometimes the result of etlaq is obtained by not expressing motammam ja´l. Now, the main question is if the master is in a position to express his intention thoroughly, not expressing any other subject matters except the subject itself, whether it is possible to conclude through etlaq maqamie that his speech is etlaq and that there is no restriction on his intention. An analysis of the sources of the principles of jurisprudence proves the fact that despite the opinion of many scholars of the principles of jurisprudence, it is not correct to adhere to etlaq lafzie in some propositions such as proving the exclusive condition in terms of the concept of condition; even it is possible to prove through etlaq maqamie the practice of evidences although they do not correspond to reality, and the authority of the common law to restrict the subject matter (such as "ghena`" and "sa´id") in the major premises. As a result, adhering to etlaq maqamie is so effective that it can completely change the rule obtained from the basic propositions and this is the main finding of the research.
خلاصه ماشینی:
اما اگر قيد از موارد تقسيمات ثانويه باشد، يعني «تقسيماتي که بعد از عروض امري بـر ماهيت و ضميمه چيزي به آن انجام ميگيرد، مثل تقسيم نماز به حسب قصد امر کـه بعـد از تعلق امر به ماهيت نماز صورت ميگيرد، زيرا قبل از آن امري وجود ندارد که مـورد قصـد قرار گيرد (چون اطلاق و تقييد لفظي در مورد آن محال است ) يعني اگر قيدي مطلوب مولا باشد نميتواند آن را از طريق تقييد بيان کند» اطلاق نيز محـال اسـت ، زيـرا در تقسـيمات ثانوي، چون صلاحيت تقييد وجود ندارد، پس صلاحيت اطلاق لفظي نيـز وجـود نخواهـد داشت ؛ در چنين مواردي اگر آن قيد واقعا در غرض مولا دخيل باشد، مولا بايد آن را بـراي مکلف بيان کند و چون بيان آن از طريق تقييد لفظي ممکن نيست ، بايـد از طريـق ديگـري (جعل ثانوي) که نام آن متمم جعل (تکميل کنندة جعل اول ) است ، غرض خود را بيان کند؛ به همين دليل بايد دستور ديگري بدهد و در آن ، قيد مـورد نظـر را بيـان کنـد؛ بنـابراين در چنين مواردي که دست مولا از تقييد و اطلاق لفظي کوتاه است ، ولي ميتواند از راه مـتمم جعل ، غرض خود را بيان کند؛ اگر با اينکه در مقام بيان بوده اسـت ، امـر دوم را نيـاورد، از طريق تمسک به اطلاق مقامي (عدم ذکر متمم جعل ) حکم ميشـود کـه آن قيـد در تحقـق غرض مولا دخالـت نداشـته اسـت .