چکیده:
تقسیمبندی، نقد و تحلیل نظریههای مختلف در یک حوزه سرآغاز مطرحکردن نظریههای نوین بهحساب میآید. در پژوهش حاضر که حول مفهوم انگیزش در مدیریت صورت پذیرفته است، ضمن برشمردن دو تقسیمبندی اصلی از نظریههای انگیزش، یعنی تقسیمبندی آفاقی و انفسی، سعی بر آن شد تا در هر تقسیمبندی، مهمترین ریشههای نظریهها ذکر شود. نظریههای انفسی به لحاظ ریشه به چهار دستۀ احساساتمحور، شناختمحور، نیازمحور و شخصیتمحور تقسیم شدهاند و در نظریههای دستۀ آفاقی، به دو سری نظریۀ فرایندمحور و هدفمحور اشاره شده است. سپس با بهرهگیری از روش تحلیلی انتقادی، به مرور ادبیات مذکور پرداخته شده و پس از تحلیل ریشۀ هر کدام از نظریهها، انتقادات واردشده در چهار دستۀ اصلی سازماندهی شده است که شامل «هستیشناسی»، «انسانشناسی»، «معرفتشناسی و روششناسی» و «مسئلۀ غالب و تعبیر عام آنها از سازمان» میشود. برای دستیابی کامل به هدف پژوهش و تحقق یک مرور انتقادی جامع در حوزۀ انگیزش، که هم ابعاد سلبی و هم ابعاد ایجابی داشته باشد، علاوهبر نقد نظریههای مذکور در انتها به طرح نظریۀ گرایشمحور و تفاوت آن با نظریههای پیشگفته پرداخته شد.
The categorizing, critique and analysis of different theories in a field is the beginning of the introduction of new theories. In the present study, which is based on the concept of motivation in management, while introducing the two main categories of motivation theories, namely the subjective and objective categories, an attempt was made to find the most important roots of the theory in each category. Subjective theories are radically divided into four categories: emotion-oriented, cognitive-oriented, need-oriented, and personality-oriented. Then, using the critical analytical method, the literature was reviewed and after analyzing the roots of each of the theories, the criticisms were organized into four main categories, which include "ontology", "anthropology", "Epistemology and methodology" and "the dominant issue and their general interpretation of the organization". In order to fully achieve the goal of the research and achieve a comprehensive critical review in the field of motivation that has both negative and positive dimensions, in addition to criticizing the theories, the “tendency-oriented” theory and its differences with the aforementioned theories was discussed.
خلاصه ماشینی:
باید توجه داشت که از میان احساسات مختلف، حس عدالت بیش از احساسات دیگر موردتوجه پژوهشگران قرار گرفته است؛ ازاینرو، تحقیقات تجربی دربارۀ احساس عدالت و نظریههای انگیزش احساسمحور همچنان یکی از پرطرفدارترین حوزههای پژوهشی بهحساب میآید (لاتا Mowday & Sutton Seo, Feldman Barrett, & Bartunek Lord & Kanfer Barsade, Brief & Spataro Thoresen بـنظریههای آفاقی این نظریهها شامل دو دستۀ کلی یعنی «نظریههای فرایندمحور» و «هدفمحور» میشود که در ادامه به توضیح آن پرداخته خواهد شد.
برخی عدم کشف این اهرمها را بهخاطر نقصهای نظریههای موجود و ناتوانی در توجیه تحولات جدید در سازمانها میدانند، برای مثال این گروه معتقدند که تحقیقات انگیزشی کلاسیک «در جهت رسیدن به ماهیت ج 5 k"/>k"/> (آنکی و 6 m"/>m"/> 2012: ص 8) ناکافی بهنظر میرسد؛ همچنین، انتقادها حول نظریههای مشهور انگیزش مثل نظریۀ مازلو، هرزبرگ، لاک، ساتن، مودی وغیره همگی بیانگر این دیدگاه است که اهرمهای مذکور هنوز بهدرستی کشف نشد Steers Steel & Koenig Locke Leonard to address the new nature of work Ankli & Palliam نظریۀ رشد به دنبال رشد متناسب ابعاد مادی و معنوی انسان است؛ چراکه همانطور که اشاره شد، یکی از عیوب مهم نظریههای متعارف، توجه بیش از حد به وجه مادی انسان بود که البته ناشی از شناخت ناصحیح آنها از انسان است؛ ازاینرو، محور اساسی در نظریۀ رشد، توجه به مقولۀ تعادل و توازن است، چراکه کمال انسان در تعادل متوازن اوست.