چکیده:
دین همواره نیرومندترین عامل ایجاد نظم و ثبات در ابعاد گوناگون روابط اجتماعی و سیاسی بوده است و باورهای مذهبی،تداوم اجتماع را از طریق معنابخشی به حیات جمعی و قاعدهمندسازی مناسبات گروهی،تضمین کردهاند.در عین حال دین مقولهای تفسیرپذیر است و ازاینرو منشاء تاریخی شکلگیری نحلهها،فرقهها و دستجات مختلف بوده است که پیامد آن شقاق اجتماعی و ناپایداری سیاسی است.در این شرایط،گروههای منشعب غالبا در جستجوی تشکیل جماعتی کوچکتر از جامعه ملی هستند و فرآیند ادغام اجتماعی را مختل میکنند.
مقاله حاضر ضمن اذعان به کارکردهای انتظامبخش و انسجامآور آئینهای مذهبی؛تنها به بررسی و تبیین جامعهشناختی تأثیرات مختل کننده فرقهگرایی مذهبی در روند استقرار نظم و ثبات سیاسی میپردازد و این فرضیه را به آزمون میگذارد که فرقهگرایی مذهبی،تهدیدی نرم برای ثبات سیاسی و محملی برای بروز خشونت در اجتماع است.
بر این اساس،فرقهها در مقام اپوزیسیون اجتماعی هیأت حاکمه،نقش مهمی در تزلزل وحدت سیاسی و تضعیف مبانی مشروعیت حکومت ایفا میکنند.این گروهها ممکن است سیاست خارجی دولت را تحت تأثیر قرار داده و عامل تحریک خارجی علیه دولت مستقر باشند.
Religion has always been the strongest factor in the creation of order and stability in various dimensions of socio-political relations. Religious beliefs have ensured the continuity of communities through giving meaning to collective life and regulating group relations. Nonetheless، religion is prone to interpretation. Thus it is the historical root of the formation of different denominations، sects and groups which result in social schism and political instability. In such conditions، the split groups usually seek to create a smaller community from national society and disrupt the process of social integration.
This article، while acknowledging the regulatory and integrative functions of religious cults، just examines and explains disruptive effects of religious sectarianism on the process of the establishment of political order and stability from a sociological perspective. This article tests the hypothesis that religious sectarianism is a soft threat to the political stability and constitutes groundwork for the rise of violence in the society.On this basis، sects as the social opposition of the political establishment، play a crucial role in the weakening of political unity and in undermining the foundations of government’s legitimacy. These groups may affect the foreign policy of the state and cause foreign provocation against the existing state.
خلاصه ماشینی:
بررسی جامعهشناختی فرقهگرایی مذهبی و تأثیر آن بر نظم و ثبات سیاسی ابراهیم حاجیانی دکترای جامعهشناسی دانشگاه تربیت مدرس تاریخ ارائه:10/4/1383 تاریخ تأیید:15/4/1383 چکیده دین همواره نیرومندترین عامل ایجاد نظم و ثبات در ابعاد گوناگون روابط اجتماعی و سیاسی بوده است و باورهای مذهبی،تداوم اجتماع را از طریق معنابخشی به حیات جمعی و قاعدهمندسازی مناسبات گروهی،تضمین کردهاند.
آنگونه که در اکثر نظریههای جامعهشناختی به ویژه نظریه دورکیم آمده است،دین منشاء و عامل همبستگی و همدلی بین آحاد و اعضای هر جامعه است زیرا باعث تقویت روح جمعی و اشتراک نظر مردم در خصوص باورها،ارزشها و هنجارها میشود.
فرقه از بطن یک آئین یا دین مستقر به وجود میآید و ممکن است مانند برخی از جنبشهای جدید دینی،تلفیق و تألیفی از عقاید چند دین متفاوت باشد.
کلیسای وحدتبخش،فرزندان خدا،جماعت مسیحی،رسالت نور الهی،جامعه بین المللی برای آگاهی کریشنا،مراقبهء متعالی،معبد مردم آشوم شیرینکیو،ساتی بابا و بسیاری دیگر از آئینهای مذهبی که نگاه به جوامع شرقی داشته و تصوف ویژهء ادیان شرقی را به کار گرفتهاند،نمونهای از این تحرکات جدید در حوزهء دین به شمار میروند.
در جمعبندی علل شکلگری فرقهها و آئینهای مذهبی میتوان به دو نکته مهم اشاره نمود: اول آنکه،میزان ادغام دین رسمی با ساختار حکومتی و سیاسی در رشد انواع جنبشهای جدید دین یمؤثر است.
26دامنه به کارگیری خشونت توسط فرقههای مذهبی تا بدانجاست که بعضی معتقدند همه مذاهب پتاسیل تبدیل به جنبشهای تروریستی را دارند؛درحالیکه ترور توسط فرقهها و نه ادیان بزرگ تاریخی انجام میشود و عملیات تروریستی توسط فرقهگرایان رواج یافته است.