چکیده:
ملارجبعلی تبریزی از حکمای مکتب اصفهان و معاصر ملاصدرای شیرازی است. افکار وی بعنوان مکتبی تقریبا در مقابل تفکر صدرایی، بخوبی روشنکنندۀ نقاط قوت و ضعف فلسفۀ اسلامی است. هدف پژوهش حاضر ریشهیابی اندیشة ملارجبعلی تبریزی دربارۀ حرکت جوهری است. از آنجا که وی به اصالت ماهیت و انکار اصالت وجود گرایش دارد، حرکت را بصورت دفعی و کون و فساد میداند و حرکت تدریجی و جوهری را محال میپندارد. علاوه بر مسئلة فقدان موضوع ثابت و عدم بقای نوع در حرکت جوهری، پایبندی به برخی از مبانی فلسفی نیز موجب شده تا حرکت جوهری بعنوان اصلی فلسفی از نظر فیلسوفانی چون ملارجبعلی تبریزی پذیرفته نشود.
Mulla Rajab‘ali Tabrizi was one of the philosophers of Isfahan School of Philosophy and a contemporary of Mulla Sadra. His thoughts, originated in a school which was almost in contrast to Sadrian philosophy, clearly show the strengths and weak points of Islamic philosophy. The purpose of the present study was to examine the roots of Mulla Rajab‘ali Tabrizi’s thoughts regarding the trans-substantial motion. Since he believed in the principiality of quiddity as opposed to the principiality of existence, he considered motion to be disconnected and of the type of generation and corruption and maintained that gradual and trans-substantial motion was impossible. In addition to the lack of a subsistent subject and the mortality of the species in the trans-substantial motion, the belief in certain philosophical principles has resulted in the rejection of the trans-substantial motion as a philosophical principle by some philosophers such as Mulla Rajab‘ali Tabrizi.
خلاصه ماشینی:
نقد: این تالی فاسد که ملارجبعلی ذکر كرده، بر پایة باور به اصالت ماهیت رخ میدهد که در آن دوگانگي حرکت با متحرکالیه توجیهپذیر است اما در اصالت وجود، آنهم اصالت وجودی که ملاصدرا ارائه كرد، تمامی کثرات نمودهای وجود واحدند.
بیان وي در اینباره چنین است: مرکب بودن جسم از هیولی و صورت بیانگر اینست که در جسم چیزی وجود دارد که قابل تبدیل شدن به چیز دیگر است و آن شیء برای جسم بعد از نبودنش در آن حاصل میشود و این تنها با حرکت بمعنایی که شامل کون و فساد شود، ممکن است (همان: 20).
اگر وجود در وحدت و کثرت و شدت و ضعف و تقدم و تأخر، تابع ماهیت باشد و ماهیت امری موجود و متحصل بوده و اصالت با ماهیت باشد، از آنجا که ماهیت مثار کثرت و بینونت و جدایی است و وحدتبردار نیست، در اینصورت انواع غیرمتناهی بالفعل بین مبدأ و منتها محقق ميشوند؛ ولی با فرض اصالت وجود، این اشکالات مرتفع میشود زيرا امور غیرمتناهی در شیء متحرک به یک وجود واحد موجودند كه همة این امور را بنحو بالقوه داراست (لاهیجی، محمدجعفر، بیتا: 70).
پس از بیان اختلاف تشکیکی اکنون میخواهیم بدانیم که آيا ملارجبعلی تشکیک را قبول كرده است یا خیر؟ اگر پذيرفته، تفاوت آن با تشکیک وجود صدرایی چیست؟ چرا نفی تشکیک مبتنی بر نفی حرکت جوهری است؟ چرا ملارجبعلی تبریزی حرکت جوهری را نفی کرده است؟ مقام دوم: نقض تشکیک عرضی و حل آن مشائیان مفاهیم ماهوی را از غیر مفاهيم ماهوی تفکیک کرده و معتقدند تشکیک در ماهیت و در امر ذاتی ممکن نیست، زیرا لازمهاش تغییر در ذات و انکار آن است.