چکیده:
محمد مجتهد شبستری با تکیه بر دیدگاه هرمنوتیکی و تفسیری خود، قرآن کریم را «کلام نبوی» و قرائت توحیدی پیامبر اسلام از جهان در پرتو وحی میداند. در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی و کتابخانهای به نقد دیدگاه تفسیری او پرداختهایم تا با نشان دادن نقاط ضعف این دیدگاه، سستی نظریۀ او دربارۀ «کلام نبوی بودن قرآن» بیش از پیش آشکار شود. علاوه بر اینکه نظریۀ تفسیری وی به انکار نبوت و دین میانجامد، نقاط ضعف دیگری در آن بهچشم میخورد که عبارتند از: عدم توجه به معنای دیگر تفسیر؛ عدم توجه به اقسام پیشدانستهها؛ عدم توجه به مراتب فهم و مدلولها؛ جمع کردنِ دو دیدگاه و نیز دو روش غیرقابلجمع؛ همگانی دانستن مقبولات عصر مدرنیته و نیز نظریۀ هرمنوتیک فلسفی؛ خلط میان جزء و کل؛ عدم پایبندی به یکی از مبانی خود؛ معرفی معیار سستی بهعنوان معیار تنقیح و سنجش پیشدانستهها و غفلت از مهمترین کاربرد زبان..
Relying on his hermeneutic and interpretive perspective, Mohammad Mojtahed Shabestari regards the Holy Quran as "prophetic words" and the Prophet's monotheistic reading of the world in the light of revelation. In this paper, we have used a library-research method within the descriptive-analytical approach to criticize his interpretive perspective to illustrate the weaknesses of this view so as to indicate the weakness of his theory of the prophetic origin of the Qur'an. In addition to the fact that his interpretive theory leads to the denial of prophethood and Islam, there are also other weaknesses in that theory. These involve ignoring the other meaning of interpretation, not paying attention to all kinds of presuppositions, not paying attention to the degrees of understanding and implications, integrating two perspectives as well as two methods which are incompatible, generalizing the doctrines of the age of modernity and philosophical hermeneutics, confusion of part and whole, not adhering to one of his foundations, introducing a loose criterion as a criterion for the examination and evaluation of presuppositions, and ignoring the most important use of language.
خلاصه ماشینی:
تأکيد ميکنيم که مهم ترين بحث مجتهد شبستري ، نظريۀ تفسـيري اوسـت کـه تفـاوت بنياديني با فهم ديگر مسلمانان دارد؛ اما او به تدريج متوجه شد که غير از حکومـت فقـاهتي که آن را غلط مي داند، بايد منبع فقه ، يعني وحي، قرآن و سنت را مد نظر قـرار دهـد؛ زيـرا مي ديد که اگر وحي را (که دربارٔە همۀ مسائل اساسي سخن گفته است ) کـلام خـدا بدانـد، آنگاه مخالفت با مباحث آن ، به معناي مخالفت با سخن خدا خواهد بود.
مجتهد شبستري چگونه از يک سو از نظريۀ هرمنوتيک فلسفي اعم استفاده ميکند که با پيش فرض ها کار دارد و از سـوي ديگـر، در کتـاب «تـأملاتي بـر قرائت انساني از دين » روش پديدارشناسي را به منظور کشف معناي مرکـزي مـتن پيشـنهاد ميدهد؟ البته روش پديدارشناسي شايد معناي مرکزي متن را براي ما کشف کند، زيرا مـتن اپوخه ميشود و خود متن به سخن درميآيد، اما اين روش با آن نظريۀ هرمنوتيکي مجتهـد شبستري سازگار و جمع پذير نيست ؛ نقد هشتم : همگاني دانستن مقبولات عصر مدرنيته يکي از مقومات تفسيري که مجتهد شبستري مطرح کرده ، ترجمۀ فرهنگي متن توسط مفسـر بـا توجه به افق تفسيري مفسر است ؛ يعني هنگاميکه مفسر متن مؤلف را فهميد و معنـاي مرکـزي را کشف کرد، بايد آن را با مقتضـيات زمـان و مکـان مفسـر و پرسـش اصـلي مفسـر، ترجمـۀ فرهنگي (و نه زباني) کند.