چکیده:
در فرایند فهم متن، عوامل بسیاری دخیلاند که در این پژوهش، نقش دلیل عقلی به معنای رایج در دانش اصول استنباط بهعنوان یکی از این عوامل در فرایند فهم گزارههای حقوقی بررسی شده است. دلیل عقلی در اصول استنباط معمولاً بهعنوان منبع استنباط حکم مطالعه میشود، اما کارکردهای دیگری هم دارد که نقش ادراکی و تفسیری آن از این قبیل است. بهکارگیری عقل در تفسیر گزارههای حقوقی، از یک سو نیازمند توجیه ضرورت و تبیین آثار آن بوده و از سوی دیگر مستلزم پاسخگویی به ایرادات منتقدان است که این مقاله در مقام بررسی این موارد قرار دارد. کلیدیترین وجه ضرورت نظریه دخالت دلیل عقلی در تفسیر متن قانونی حجیت دلیل عقلی بهواسطة قطعآور بودن آن است. از مهمترین آثار پذیرش دخالت دلیل عقلی به رسمیت شناخته شدن دلیل عقلی بهعنوان یکی از منابع علم حقوق است و از بارزترین چالشها و ایرادات وارد بر این نظریه علاوهبر نبود معیار بهمنظور سنجش عقل و دلیل عقلی، تعارض میان تفسیر عقلانی و نظریة تفسیری قصدگرایی - مطروح در دانش هرمنوتیک- است؛ با این توضیح که ممکن است ایراد شود که دخالت دلیل عقلی بهعنوان عامل خارجی، مفسر را از کشف و استنباط مراد قانونگذار منحرف میسازد. بنابراین سعی شده است ضمن رد ایراد نسبی بودن احکام دلیل عقلی اثبات شود پذیرش نقش دلیل عقلی در تفسیر قانون، به معنای نادیده گرفتن جایگاه قانون و قانونگذاری نخواهد بود.
There are many factors in interpretation process of a text and in this article the role of rational evidence -the popular concept in Osoul fiqh- in interpretation of Acts has been analyzed. Although rational evidence in Osoul fiqh has being studied as a source of legislation, it has been considered as a commentator in this article. On one hand utilization of rational evidence in interpretation process is in need of justification of its necessity and statement of its consequences, on the other hand it necessitates answering to the criticism of criticizers. The most decisive dimension of the necessity of this theory is validity of rational evidence because of its certainty. One of the most significant consequences of the theory is the recognition of rational evidence as a source of law. The most important criticisms of this theory is lack of criterion in order to evaluate rational evidence and existence of controversy between rational interpretation and intentionalism theory -which is studied in Hermeneutic-; it may be claimed that acceptation of rational evidence as an external factor in interpretation process prevents commentator from understanding of legislator`s intention. So, we try to refuse the criticism stating rational evidence is not definite and prove that acceptation of the role of rational evidence in interpretation process does not lead to ignorance of legislation and legislator`s place.
خلاصه ماشینی:
حال اين سؤال مطرح مي شود که اساسا چه ارتباطي ميان اصول استنباط و حقوق موضوعه وجود دارد که بخواهيم از مفهوم دليل عقلي آن طور که در اصول استنباط مطرح است استفاده کنيم ؟ دليل انتخاب مفهوم دليل عقلي به معناي رايج در اصول استنباط از اين قرار است که اولا نظام حقوقي ايران و قوانين اصلي بر احکام فقهي بنا شده و فهم اين احکام مستلزم شناخت و بررسي مفاهيم و نهادهاي مطرح در اصول استنباط است ؛ ثانيا هم در اصول استنباط و هم در حقوق موضوعه اين امر يکسان است که شارع و قانون گذار از طريق متن ، در پي رساندن پيام به مکلفان و شهروندان بوده و پيش فرض هاي فهم کلام شارع و قانون گذار -يعني مطلوب بودن رسيدن به مراد آن دو در اصول استنباط و حقوق موضوعه مبتني بر فقه - همسان است و نکتۀ مهم اينکه مناسبت دليل عقلي با احکام فقهي به صورت مفصل در دانشي به نام اصول استنباط بررسي شده است ؛ ثالثا مفهوم عقل مفهومي لغزنده است و در علوم مختلف معاني متفاوتي دارد، همان طورکه در علوم تجربي به معناي تجربه گرايي است ، اما در رياضيات معنايي ديگر دارد؛ بنابراين انتخاب مفهومي غير از مفهوم رايج در اصول استنباط تنها بر ابهامات کاربرد اين نهاد در حوزة تفسير مي افزايد.