چکیده:
اگرچه پژوهشگران در تحقیقات خود، موضوع خداوند را از دیدگاههای گوناگون کلامی، عرفانی و مذهبی با تأکید بر بخش غیرروایی یا غیرداستانی در مثنوی بررسی کردهاند، اما همچنان این موضوع در قصههای آن پوشیده مانده است. هدف از این پژوهش با روش تحلیلی ـ توصیفی، آن است تا کنشهای خداوند را در 57 قصه ـ با توجه به نوع ظهور و اثرگذاری ـ طبقهبندی کند. به همین منظور نگارندگان با تمرکز بر بخش روایی قصهها، به بررسی موضوع پرداختهاند. در واقع، قصههای مثنوی همپای دلالتهای آکنده از نکتههای دقیق عرفانی، توانسته مخاطبان را به حیات روحانی و معنوی بکشاند، و از این طریق آنها را متوجه حضور مطلق خداوند در زندگی کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که خداوند به عنوان عنصری پیشبرنده در روایتهای مثنوی گاه از طریق مشیّت، قضا، الهام و وحی و یا به طور مستقیم، به عنوان شخصیّت کلیدی و گاه به شکل هاتف در ساحت نمادین و تمثیلی، حضوری چشمگیر داشته و مولوی با نمایش چنین کنشهایی بر آن بوده است تا خوانندگان را به نوعی از شناخت برساند.
In their research, scholars have studied the subject of God in Masnavi Manavi from various theological, mystical and religious perspectives, emphasizing the non-narrative or non-fiction elements; but this subject is still hidden in its stories. By using analytical-descriptive method, the purpose of this research is to classify the actions of God in 57 stories of Masnavi Manavi according to the type of His emergence and influence in each story. In fact, the stories of Masnavi, along with the exact mystical points, have been able to draw the audiences to the spiritual life, and through this, to make them aware of the absolute presence of God in all aspects of life. The results indicate that God appears as a leading character in the narratives of Masnavi. Sometimes, He appears directly as a key figure through Divine providence, Devine destiny, inspiration and revelation, and sometimes He has a significant presence in the position of a Hatef (the owner of mysterious voice) symbolically and allegorically. By showing such actions, Rumi has tried to guide his readers.
خلاصه ماشینی:
نتايج پژوهش حاکي از آن است که خداوند به عنوان عنصري پيش برنده در روايت هاي مثنوي گاه از طريق مشيت ، قضا، الهام و وحي و يا به طور مستقيم ، به عنوان شخصيت کليدي و گاه به شکل هاتف در ساحت نمادين و تمثيلي، حضوري چشمگير داشته و مولوي با نمايش چنين کنش هايي بر آن بوده است تا خوانندگان را به نوعي از شناخت برساند.
»(٢) (١٣٧٨الف : ٣) وي از همان ابتداي مثنوي، يعني نينامه ، دربارة دورافتادگي حقيقي انسان از خداوند ميگويد؛ خدايي که بنيان انسان هاي پاک طينت است : بشنو اين ني چون حکايت ميکند از جداييها شکايت ميکند (مولوي ١٣٧٨الف / ١/ ١) مفهوم خدا در تمام شش دفتر مثنوي گسترده شده است ؛ دنياي مثنوي، دنياي خدامرکزي است و خداوند درست در مرکز جهان آن قرار گرفته است .
سؤال پژوهش پژوهش حاضر در پي پاسخ به سؤالات ذيل است : - خداوند در مواجهه با اشخاص داستاني در مثنوي چه نقش ها و کنش هايي بر عهده دارد و آيا اين کنش ها در قصه ها قابل طبقه بندي است ؟ - آيا تفحص و تحليل قصه هاي خدامحور مثنوي ميتواند دنياي ذهني و رواني مولوي را نمايان سازد؟ (انسان ها، شخصيت خود را بر مفهومي به نام خدا فراميافکنند و خداي هرکس ، رنگ و بوي شخصيت او را ميگيرد و متناسب با قد و قامت او ميشود.
صفات خداوند در قصه هاي مثنوي مولوي در روايات بيشماري از زبان خود و يا يکي از شخصيت ها، خداوند را وصف ميکند.