خلاصه ماشینی:
"کافی است به آثار خانم هانا آرنت تحت عنوان«خشونت»، «انقلاب»،«توتالیتاریسم»و یا کتابهای«جامعه باز و دشمنان آن» و«فقر تاریخینگری»کارل پوپر و«پایان ایدئولوژی»دانیل بل و دهها اثر مشابه دراینخصوص توجه کرد و بر مضامین آنها دقیق آرتور کوئیستلر از هنگام انتشار رمان«ظلمت در نیمروز»به چهره برجسته و همکار فعال سیا در ستیز ایدئولوژیک علیه مارکسیسم شوروی و اساسا هرنوع آرمانگرایی انقلابی و اعتقادی و به مبلغ ترویج سرخوردگی از انقلاب و عهد و آرمانگریزی و بیاعتقادی و بسنده کردن به زندگی صرفا شخصی غریزهگرایانه مبدل گردید شد تا بهخوبی ردپای رویکردهای لیبرال-سرمایهدارانه و ضدانقلابی را در آنها دید و به راز ترجمه و انتشار گسترده این آثار از سال 1361 به بعد[آن هم با حمایت و هدایت برخی محافل نفوذی در بعضی وزارتخانهها]و تبلیغات گسترده و جذاب راهانداختن برسر آنها توسط نشریاتی چون«کیهان فرهنگی»[که آن زمان توسط باند شاگردان پنهانروش و نقابدار و لیبرالمسلک عبد الکریم سروش اداره میشد]و برخی چهرهها و محافل دانشگاهی پی برد و البته بعدها تأثیرات مجموعه این حرکتها از میدان دادن گسترده به آثار «کریشنا مورتی»و«کاستاندا»در بازار کتاب تا ترویج سینمای به اصطلاح«عرفانی و دینی»!«تارکوفسکی»و«پاراجانف»و بسترسازی برای رواج رویکردهای فرمالیستی و سوررئالیستی از نوع«مارکز» به ادبیات داستانی و ترجمه و انتشار«مرشد و مارگریتا»و«قطره اشکی در اقیانوس»و نهایتا ترویج نوعی نسبیانگاری فرهنگی و بسترسازی برای استحاله برخی نویسندگان و هنرمندان از جبهه انقلاب به اردوی مرعوبان نسبیانگار و نهایتا تبدیل آنها به پادوهای فرهنگی و هنری ضد انقلاب نئولیبرالیست و سکولار را مشاهده کرد."