چکیده:
یکی از منابع مهمّ تفسیر قرآن، روایات معصومان: است. با توجّه به وقوع جعل در میان برخی روایات، درباره لزوم اعتبارسنجی روایات منقول از ایشان:، اختلافی نیست، اما در اعتبارسنجی آن روایات و نتایج آن ناهمسانی فاحشی است. برخی با پذیرش سهلگیرانه، روایات نامقبول را مستند تفسیر قرار دادهاند و برخی با ردّ شتابزده، روایات تفسیری فراوانی را از گردونه اعتبار بیرون راندهاند. آسیبهای بسیاری که در اعتبارسنجی آن روایات رخ داده، ناشی از مبانی سستبنیاد برخی حدیثپژوهان است. این مقاله در صدد آسیبشناسی مبانی اعتبارسنجی روایات تفسیری برآمده و به تبیین آنها پرداخته است که عبارتاند از: 1. قطعیالصدور پنداری همه روایات منقول از منابع پیشین، 2. انگاره تنافی غلوّ و وثاقت، 3. انگاره تلازم غلوّ راوی و برساختگی روایاتش، ۴. مشروط دانستن صحّت روایات تفسیری به بودن مضمون آنها در قرآن، ۵. انحصارپنداری اعتبار خبر واحد به وثاقت مخبری، ۶. مشروط دانستن صحّت روایات تأویلی به مطابقت با سیاق.
One of the major sources of the commentary of the Qur’an is the traditions transmitted from the Infallibles (‘a.s.). Considering the occurrence of fabrication among certain of traditions, there is no disagreement about the necessity of validity assessment of the traditions transmitted from them. However, there is a terrible lack of harmony between the validity assessment of those traditions and the results achieved from them. Having applied a leniently acceptance some scholars have relied on unacceptable traditions for their commentary, while some others due to their impetuous rejection have excluded numerous interpretive traditions from the scope of validity. The damages occurred in the validity assessment of those traditions originate from weak foundations of certain scholars’ hadith scholarship. This article intends to detect the damages of the validity assessment fundamentals of the interpretive traditions and to explain them. They include: 1) assuming that all traditions cited from past sources have definitely been issued from the Infallibles; 2) the assumption of contradiction between extremism (ghuluww) and reliability (withaqah); 3) assumption of ghuluww of a hadith transmitter (rawi) entails the fabrication of his traditions; 4) holding that the authenticity of the interpretive traditions depends on the occurrence of their purport in the Qur’an; 5) assuming that the validity of the isolated tradition (khabar al-wahid) depends on the reporter's reliability (withaqah mukhbiriyyah); 6) holding that the authenticity of the interpreted traditions depends on their conformity with the context (siyaq)..
خلاصه ماشینی:
، و نیز برخی آثار درباره آسیبشناسی اعتبارسنجی روایات، مانند: فصل «آسیبشناسی نقد حدیث» از کتاب آسیبشناسی حدیث عبدالهادی مسعودی، مقاله «نقد و بررسی رابطه میان غلوّ و جعل در کتاب الموضوعات و الآثار» محمّد رضا عزّتی و «بررسی و نقد کتاب "الاخبار الدخیلة"»(پایاننامه ارشد)، امّا بحث علمی جامعی در خصوص «مبانی» آسیبزا به اتقان اعتبارسنجی روایات تفسیری معصومان:، ارائه نشده است.
5 دیگر، اینکه نویسندگان کتباربعه روایاتشان را بیواسطه از این اصول - که اجماع بر صحّت آنها بوده - نقل کرده و خود از صحت و صدور روایات کتبشان خبر قطعی دادهاند؛ 6 بلکه گفتهاند همه احادیث کتب اربعه و دیگر کتب حدیثی رایج کهن شیعی، برگرفته از اصول چهارصدگانه بوده است.
مؤیّد آن، این سخن علّامهحلّی به نقل از ابنغضایری است: غالب اصحاب حدیث روایات دو کتاب حسن بن محبوب و محمّد بن ابیعمیر را از طریق احمد بن هلال شنیده و به او اعتماد کردهاند.
نویسندهای دیگر، روایت تأویلی: «[الْمَساجِدَ] هُمُ الْأَوْصِیَاءُ» را این گونه نقد و ردّ کرده است: آیا ممکن است امام راستگو با چنین تأویلاتی - که مناسب با اسلوب و اعجاز قرآن نیست - تصرّف نماید، در حالی که فرموده: اگر احادیث منقول از ما، بر شما مشتبه شد، پس آنها را بر کتاب خدا عرضه کنید، آنچه که مخالف کتاب خداست، حدیث ما نیست؟ 2 از سخن وی - که صدور روایت تأویلی نامناسب با اسلوب قرآن را از امام۷ منتفی دانسته و به روایت «فما خالف کتاب الله فلیس من حدیثنا» استناد کرده است، و از سویی هیچ تعارض آشکاری میان روایت تأویلی مذکور و آیات قرآن دیده نمیشود - برمیآید که او مفهوم «مخالفت» در اخبار عرض را به «عدم موافقت» تفسیر کرده است.