چکیده:
«برهان صدیقین» برای اثبات بیواسطه خالق از ابن سینا آغاز شد، او تلاش کرد تا مصداقی کم نقص و بیواسطه از این برهان برای اثبات خداوند عرضه نماید. برهان امکان و وجوب نیز که در خلال ترجمههای متون فلسفی، به حوزه فلسفه غرب راه یافت، توماس آکویناس کوششهای فراوانی برای تنزیه و تکمیل آن جهت اثبات مبدا عالم انجام داد.
این خامه درصدد است تا نخست به تبیین روشنی از برهان صدیقین شیخ الرئیس در عالم اسلامی و برهان امکان و وجوب آکویناس در عالم غرب با هدف اثبات خالق پرداخته و سپس مبرهن سازد که اولا؛ مفاد این دو برهان یکی نیستند و با وجود برخی مبانی مشترک میان آنها، ساختاری متفاوت دارند. به نظرمی رسد برهان امکان آکویناس، شبیه برهان امکان و وجوب در فلسفه و کلام اسلامی است. ثانیا؛ برهان توماس صرف نظر از جنبه اقناعی بودن آن برای عامه، مبتنی بر پیش فرضهای بحث برانگیز فلسفی و دارای مقدمات طولانی است، ولی برهان سینوی، دارای مبانی و ساختار محکم عقلی بوده و واسطه های کمتری برای نیل به هدف فوق داشته است.
The “argument of the sincere” (burhan al-siddiqin) was first introduced by Avicenna as andirect proof for a creator. He tried to provide a nearly ideal and direct version of the proof for God’s existence. The argument from possibility and necessity found its way to the Western philosophy through translations, and then Thomas Aquinas made tremendous efforts to refine and supplement it as a proof for the source of the world. This paper seeks to provide a more clear account of Avicenna’s argument of the sincere in the Islamic world and Aquinas’s argument from possibility and necessity in the Western world as proofs for the creator. It will then be argued that, first of all, these are two different arguments, and despite their shared foundations, they have different structures. It seems that Aquinas’s argument is like the argument from possibility and necessity in Islamic philosophy and theology. Secondly, regardless of how persuasive it might be to the public, Thomas’s argument rests upon controversial philosophical assumptions and involves lengthy premises, whereas Avicenna’s argument has solid rational foundations and structure, achieving its goal through fewer mediating premises.
خلاصه ماشینی:
این مقاله درصدد است تا نخست تبیینی روشن از برهان صدیقین شیخالرئیس در عالم اسلامی و برهان امکان و وجوب آکوئیناس در عالم غرب با هدف اثبات خالق ارائه کند و سپس مبرهن کند که اولاً مفاد این دو برهان یکی نیستند و باوجود برخی مبانی مشترک ساختارهای متفاوت دارند.
ما در این نوشتار، پس از بیان تقریر ابنسینا از برهان صدیقین و برهان امکان و وجوب آکوئیناس، آنها را با یکدیگر مقایسه میکنیم و با نشاندادن وجوه اشتراک و امتیاز آنها به این نتیجه میرسیم که اولاً این دو برهان باوجود برخی مبانی مشترک ساختارهای متفاوتی دارند، بنابراین نمیتوان آنها را یکی انگاشت؛ برهان توماس را میتوان شبیه برهان امکان و وجوب در فلسفه و کلام اسلامی دانست.
بهنظر میرسد که با این تفسیر نمیتوان برهان شیخ را برهان صدیقین دانست، زیرا از ممکنات به اثبات وجود واجب سیر کرده است؛ به همین دلیل ملاصدرا آن را شایستۀ برهان صدیقین ندانسته است (صدرالدین شیرازی 1410 ق: ج 6، 26-27).
3. تقریر آکوئیناس از برهان امکان و وجوب توماس آکوئیناس درمقام متکلم و فیلسوف برجستۀ قرون وسطی به تببین مسئلۀ وجود خدا پرداخته و بخش مهمی از نظام فلسفی خود را به این مسئله اختصاص داده است (مکگراث 1384: 470).
با لحاظ این مبانی و نگاه از درون فلسفۀ اسلامی، میتوان اشتراکها و تفاوتهای برهان صدیقین ابنسینا و برهان امکان و وجوب آکوئیناس را بهصورت زیر برشمرد.
برهان امکان و وجوب توماس نیز مبتنیبر بطلان تسلسل است، با این تفاوت که اولاً تقریر ابنسینا مبتنیبر تسلسل علل وجودی است که در آن فعلیت ترتب و اجتماع در وجود سه شرط اصلی امتناع تسلسلاند.