خلاصه ماشینی:
"مقاله دکتر جعفر جهانگیر میرزا حسابی (دکترای ادبیات تطبیقی از سوربن پاریس) (به تصویر صفحه مراجعه شود) سیری در تاریخچه نقد ادبی سخن راهی است برای نزدیکی دو فرد؛کوتاهترین راه بین دو قلب؛آغاز ارتباط و آغاز زندگی است.
البته نظر اصلی ما نقد ادبی است ولی هنرهای دیگر هم مانند ادبیات تراوشات ذهن و ذوق انسانی هستند و جزئی از انساناند.
در نزد قدما مراد از نقد معمولا این بوده است که معایب اثری را بیان کنند و مثلا در اینکه الفاظ آنچه وضعی دارد یا معنی آن برگرفته از اثر دیگری است،و بهطور کلی از فراز و فرود لفظ و معنی سخن گویند.
» ولی کمی پایینتر در همین کتاب،نویسنده ادامه میدهد: «اما در دوران جدید مراد از نقد ادبی نشان دادن معایب اثر نیست(هرچند ممکن است به این امر هم اشاراتی داشته باشد).
پس رابطهای است بین این دو مکان؛مکان درونی که (به تصویر صفحه مراجعه شود) ضمیرهای خودآگاه و ناخودآگاه آدمی است(البته ضمیرهای آگاه و ناخودآگاه،خود نیز دو مکان گوناگون هستند)و مکان بیرونی، که آن را ادبیات مینامیم،و خود از طرفی،تراوشات مکانهای درونی آدمی میباشد.
الف)نقد اخلاقی: نقد اخلاقی که متن را برحسب معیارهای اخلاقی روز بررسی میکند،یکی از قدیمترین روشهای نقد به شمار میآید و میشود آن را نقد سنتی نامید و شاید بشود گفت که این نوع نقد در همه کشورها وجود داشته است و در بعضی از نقاط هنوز به چشم میخورد.
در پایان باید خاطرنشان کنیم که هدف نقد روانشناختی، معالجه بیمار یا نویسنده نیست،بلکه پیدا کردن رابطه بین ادبیات و ضمیر ناخودآگاه نویسنده است."