چکیده:
در این مقاله تأثیر گفتمانهای حاکم و خردهگفتمان رقیب در دورۀ ارزشگرایی (1359 تا 1367) بر پوشاک زنان و زیباییشناسی آن مطالعه شده است. این مقاله میکوشد تا با اتکا به روشهای تحلیل گفتمان لاکلائو و موفِ و تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف، با مطالعۀ نهاد قدرت در دوره ارزشگرایی، به مطالعۀ کردارهای گفتمانی آن برای تاثیرگذاری بر نوع پوشش و پوشاک زنان بپردازد و نحوه هویتبخشی به لباس زنان را بر اساس تعریف دالهای مفصلبندی شده در منظومه گفتمانی ارزشگرا و نیز چگونگی کاربست شیوۀ برجستهسازی و به حاشیهرانی را تحلیل نماید. همچنین با همین هدف، کردارهای گفتمانی رقیب در منظومۀ مرتبط با خود، تحلیل شده است. نتایج نشان میدهد که گفتمان ارزشگرا، زیباییشناسی پوشاک زنان را منطبق بر پوشش حداکثری اسلامی با نشانگان ایدئولوژیک، برجسته و خردهگفتمان رقیب را طرد کرد. خردهگفتمان رقیب نیز بر تثبیت نظام زیباشناختی پوشاک با حدود متوسط پوشش اسلامی پافشاری کرد. نتیجۀ این تنازع به اقبال جمعی زنان مذهبی و سنتی به پوشش حداکثری اسلامی ختم شد و در مقابل، پدیدههای نوظهور حجاب سیاسی و اشکالی از مقاومت در پوشش شکل گرفت.
This paper studies the effect of dominant and competing discourses in the Value-orientation (1981-1989) on the clothing of women and it`s aesthetic. The paper by applying Laclau and Mouffe and discourse analysis method and Fairclough's critical discourse analysis has analyzed the power institution in the mentioned period and it`s discursive practices to influence on the dress and clothing of women. The way of identification to the women dress based on the definition of articulated signs In the Value-oriented discursive space and the way of applying agenda-setting and exclusion methods has been analyzed. The discursive practices of competing discourse in it`s discursive space are analyzed too. The results show that value-oriented discourse has underlined the women dress aesthetic according to extreme Islamic veil by ideological signs and excluded the competing sub- discourse. Competing sub- discourse insisted on the establishment of women dress aesthetic in moderate Islamic form of veil. The result of this confrontation led to mass orientation of religious- traditionalist women to the extreme Islamic veil and new phenomena like political hijab (veil) and some forms of resistance in women veil.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله ، ميکوشد تا با اتکا به روش هاي تحليل گفتمان لاکلائو و موف و تحليل انتقادي گفتمان فرکلاف ، با مطالعۀ نهاد قدرت در دورة ارزش گرايي، به مطالعۀ کردارهاي گفتماني آن براي تأثيرگذاري بر نوع پوشش و پوشاک زنان بپردازد و نحوة هويت بخشي به لباس زنان را بر اساس تعريف دال هاي مفصل بندي شده در منظومۀ گفتماني ارزش گرايي و نيز چگونگي کاربست شيوة برجسته سازي و به حاشيه راني را تحليل نمايد.
گفتمان ديني غالب براي تثبيت ارزشيشدن موضوع پوشاک زنان و غيريت سازي از مخالفت با الزام به پوشش اسلامي به مثابه مطالبه اي سکولار در اين دوره به اتخاذ رويه ميپرداخت و بر همين اساس ، در سال ١٣٥٩، عليرغم برخي اظهارنظرهاي مسئولان دولتي که پيش تر در رد اين موضوع اظهار شده بود، روحانيوني که مسئوليت هاي سياسي نيز داشتند، سعي ميکردند تا بر لزوم تغيير ماهيتي در پوشاک و لباس اجتماع زنان ، به مثابه يک تحول ارزشي تأکيد ورزند.
سيدعلي خامنه اي که در سال هاي دهۀ ١٣٦٠ عهده دار مقام رياست جمهوري بود، با عنايت به اهميت بازيابي هويت فرهنگي ايران اسلامي در مظاهر آن از جمله لباس ، توصيه هايي براي تحقق لباس ملي ايرانيان داشت ، اما از آنجا که اين موضوع ، مورد توجه قرار نگرفت ١، پوشاک زنان پيرو آشفته بازار سلايق گوناگون مبادي فرهنگي غيرايراني باقي ماند و فقط يک ساختار ترکيبي پوشش ، به عنوان لباس همگاني و ابداعي براي زنان اشاره در نظر گرفته شد که عبارت بود از مانتو ـ شلوار، ترجيحا با مقنعه يا روسري.