چکیده:
نگاهی کوتاه به اقدامات ترکیه در سالهای اخیر و به ویژه از سال 2002 تاکنون(پس از به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه)، به روشنی تغییرات در سیاست خارجی ترکیه را نشان میدهد. آنکارا در مسیر رسیدن به جایگاه شایستهتر در جهان اسلام و عرصه روابط بینالملل در حرکت است و نمود آن را در گسترش روابط این کشور با کشورهای اسلامی و خاورمیانه میتوان مشاهده کرد.این سیاست آنکارا نوعثمانی گرایی نامیده میشود. ترکیه پس از چند دهه گرایش یک جانبه به غرب، اکنون راه میانه و سیاست متعادل تری را در قبال خاورمیانه در پیش گرفته و متناسب با منافع ملی خود، روابطش را با جهان اسلام و غرب گسترش میدهد. تلاش سالهای اخیر این کشور برای برقراری رابطه متوازن با قدرتهای جهانی، قطبیت در جهان اسلام و فیصله مسائل با همسایگان را میتوان در این راستا تحلیل کرد. مقاله حاضر تلاش دارد تا راهبرد حزب عدالت و توسعه را در سیاست خارجی با توجه به رهیافت سازه انگاری تحلیل کند بنابراین سوال اصلی ما این است که چرا هویت نوعثمانیگرایی پایه سیاست خارجی ترکیه شد؟ و فرضیهای اینگونه میباشد که ترکیه با هدف احیای نفوذ خود در حوزه تمدنی و الگو قرار گرفتن از جهت سیاسی و توسعه اقتصادی در این حوزه، هویت نوعثمانیگرایی را به عنوان سیاست خارجی خود برگزید
A brief look at Turkey's actions in recent years and especially since 2002 (after the rise to power of the Justice and Development Party), clearly shows the changes in Turkish foreign policy. Ankara is on track to achieve improved status in Islam world and international relations and we can see its manifestation in the development of its relations with Islamic countries and the Middle East. This policy is called Neo-Ottomanism. Turkey after decades of one-sided orientation to the West, now adopted a middle ground and more balanced policy toward the Middle East in accordance with its national interests, and expands its relations with the Muslim world and the West. Turkey calls being ranked the world's 10 prime power to 2023 and in recent years the country's efforts to establish balanced relations with world powers, polarization in the Muslim world and settle disputes with its neighbors could be analyzed in this context. This paper attempts to analysis AKP's strategy in foreign policy according to constructivist approach. So, our main question is why was the identity of Neo-Ottomanism the base of Turkish foreign policy? And it is a hypothesis which will follow that Turkey with the aim of restoring its influence in the region and set the political direction and economic development in this area, chose the Neo-Ottomanism identity as its foreign policy
خلاصه ماشینی:
در عرصه بين المللي نيز سعي ميکند اجماع کشورهاي همسايه را براي حل آن بدست آورد «ترکها در تلاش اند در رابطه با همسايگان خود به جاي گفتمان قدرت سخت و نظامي از سياست قدرت نرم استفاده کنند در اين رابطه قدرت نرم ترکها در اين مناطق متأثر از سه اصل بنيادين : ارتباط تاريخي و فرهنگي، نهادهاي دموکراتيک و قدرت اقتصادي و بازار آزاد است که غالبا در سياست خارجي ترکيه به عنوان «قانع کردن » کشورهاي ديگر مفهوم بندي ميشود.
(ياووز،٣٧٢:١٣٨٩) از ديد دولتمردان ترکيه اي بخصوص حزب عدالت و توسعه ١ ترکيه پتانسيل عظيمي براي ايفاي نقش سازنده در منطقه خاورميانه و اوراسيا و کلا جهان دارد و آنها فقط خواهان ايفاي نقش رابط يا پل براي ترکيه نيستند (موسسه ابرار معاصر،٤٥:١٣٨٧) علاوه بر اين چندين عامل ديگر در تغيير ماهيت سياست خارجي ترکيه بعد از جنگ سرد و تغيير ماهيت نظام بين المللي موثر بوده است که از آن جمله ميتوان به موارد زير اشاره کرد: نخست اينکه : روابط ترکيه و آمريکا که در دوره جنگ سرد براساس رويکرد امنيت محوري بسته بندي شده بود با تغيير ماهيت نظم بين المللي دچار چالش اساسي شد.
دوم اينکه ؛ در طول جنگ سرد توجه آنکارا بيشتر به خطر شوروي معطوف بود تا خطر ناشي از همسايگان ديگر، اين کشور و سياست آن در قبال خاورميانه تطابق زيادي با غرب داشت اما بعد از جنگ اول خليج فارس و به خطر افتادن منافع امنيتي و اقتصادي، آنکارا به خوبي پيبرد که بايد از منافع خود در منطقه حفاظت کند و تنها به غرب و آمريکا 1 - AKP ١٠٩ وابسته نباشد همين باعث احياي روابط ترکيه با کشورهاي خاورميانه و گسترش شبکه ارتباطاتي با آنها شد.