چکیده:
کلیلهودمنه از متون ارزشمند گذشته است و هر کوششی برای نشاندادن ظرفیتهای نهفتهی آن میتواند نسل امروز را با ارزشهای گوناگون این متن آشنا کند. در این پژوهش، به کلیلهودمنه از چشماندازی تازه نگریسته میشود تا بخشی از ظرفیتهای بازنویسی آن بازنموده شود. باتوجه به اینکه تمرکززدایی سازهای مهم در تبیین هدف و روش ادبیات کودک است و بازنویسی سهم بسزایی در آفرینش و گسترش ادبیات کودک دارد، هدف این پژوهش، بازشناسی شگردهای تمرکززدایی در کلیلهودمنه و ارائهی پیشنهادهایی برای استفاده از ظرفیت تمرکززدایانهی این اثر در بازنویسی است. یافتههای این پژوهش کیفی که با روش تحلیل محتوا به دست آمد، نشان میدهداز بیستویک شگرد تمرکززدایی که تاکنون در افسانهها یافت شده است، یازده شگرد در کلیلهودمنه نیز وجود دارد که عبارتاند از: خودنمایی یا خودفاشسازی، مداخلهی راوی، قصه به قصه، جابهجایی قهرمان، مناظره، غافلگیری، اغراق، سپیدنویسی، دگردیسی، وارونهسازی و صحنههای همزمان. کارکرد بعضی از آنها در این اثر نیز مانند کارکردشان در افسانهها است و کارکرد بعضی، متفاوت است. شش شگرد تازه نیز در کلیلهودمنه یافت شد که میتوان آنها را به شگردهای تمرکززدایی پیشین افزود: آگاهی از پایان، آشناییزدایی درونمتنی، تغییر راوی (اگر با تغییر زاویهی دید همراه باشد)، شخصیتپردازی آمیغی، قصه به قصه و شعر و آیه و حدیث در نثر. بازنویسی داستانها و حکایتهای کلیلهودمنه در ساختاری داستان در داستان که از اصلیترین ویژگیهای این اثر است، میتواند شگردهای پرتکرار تمرکززدایی متن اصلی را در آثار بازنوشته حفظ کند.بازنویسان میتوانند شگردهای دیگر را نیز با ذوق و ابتکار در اثر خود به کار گیرند.
Kalile va Damne is one of the valuable texts of the past and any attempt at displaying its hodden capacities can make the young generation more acquainted with the various values of this text. In this study, Kalile va Damne is approached through a new perspective so that its capacities for being re-written be partly represented and a method be suggested for selecting old texts, methods based on theories in young-adult literature and able to make their works more comprehensible and enjoyable for its readership. The purpose of this study is to realize the capacities of Kalile va Damne for being rewritten and recreated.this study has also aimed at examining decentration as an aesthetic factor by recognizing the techniques of decentration in the tales of Kalile va Damne and their effect on children’s self-fulfillment. The findings of this study show that out if the 21 techniques of decentration that Khosronejad and Moradpour have found in tales, eleven are found in Kalile va Damne. The function of some of them in this oeuvre is similar to their function in tales, and that of some others is new and different, in which case it develops that technique. The decntration techniques in common between tales and Kale va Damne include: exhibitionism, narrator’s intervention, tale in tale, displacement of the protagonist, debate, surprise, exaggeration, white-writing, metamorphosis, inversion, and simultaneous scenes. Six new techniques were found in Kalile va Damne, that can be added to the previous ones: awareness of the ending ,Inner textual, changing the narrator (if accompanied by changing the point of view),Compound characterization, tale-to-tale, and poem, verse, Hadiths in prose text.
خلاصه ماشینی:
يافته هاي اين پژوهش کيفي که با روش تحليل محتوا به دست آمد، نشان ميدهد از بيست ويک شگرد تمرکززدايي که تاکنون در افسانه ها يافت شده است ، يازده شگرد در کليله ودمنه نيز وجود دارد که عبارت اند از: خودنمايي يا خودفاش سازي، مداخله ي راوي، قصه به قصه ، جابه جايي قهرمان ، مناظره ، غافل گيري، اغراق ، سپيدنويسي، دگرديسي، وارونه سازي و صحنه هاي هم زمان .
شش شگرد تازه نيز در کليله ودمنه يافت شد که ميتوان آن ها را به شگردهاي تمرکززدايي پيشين افزود: آگاهي ز پايان ، آشناييزدايي درون متني، تغيير راوي (اگر با تغيير زاويه ي ديد همراه باشد)، شخصيت پردازي آميغي، قصه به قصه و شعر و آيه و حديث در نثر.
بازنويسي داستان ها و حکايت هاي کليله ودمنه در ساختاري داستان در داستان که از اصليترين ويژگيهاي اين اثر است ، ميتواند شگردهاي پرتکرار تمرکززدايي متن اصلي را در آثار بازنوشته حفظ کند.
در ميان داستان هاي اصلي نيز حکايت يا حکايت هايي است که راوي هر يک از آن ها با بيان عباراتي در آغاز يا پايان شان مخاطب را از قصه بودن آن ها آگاه ميکند که در بخش مداخله ي راوي توضيح داده شد.
بيشتر اين حکايت ها را شخصيت ها در تأييد سخن خويش و به تمثيل ميآورند، اما دو نمود ديگر نيز براي اين حکايت ها در کليله ودمنه وجود دارد: - شخصيتي در داستان اصلي، حکايتي روايت ميکند که سرگذشت اوست و ميتواند داستاني مستقل باشد، درحاليکه پايان آن به داستان اصلي گره خورده است ؛ مانند حکايت «موش و زاهد و مهمان او» که موش در داستان «دوستي...