چکیده:
مفهوم «حکمرانی مطلوب یا حکمرانی خوب» اصولا در منشور سازمان ملل متحد و حقوق بینالملل ایجاد شده و در سایه حمایتهای سازمان ملل متحد پرورش یافته است. با این همه رویکرد حقوق بشر، به توسعه مفهومی است که در چند دهه اخیر به مرور در اعلامیهها و اسناد بینالمللی گوناگون توسعه پیدا کرده است. از نظر واژهشناسی، حکمرانی به واژه یونانی ((KUBERNAN به معنای هدایت یا اداره کردن برمیگردد که توسط افلاطون در ارتباط با نحوه طراحی نظام حکومتی مورد استفاده قرار گرفته است. تعاریف بسیار متعددی برای اصطلاح حکمرانی ارایه نمودهاند. در یک تعریف از این اصطلاح آمده؛ حکمرانی یعنی اداره کردن قواعد سیاسی رسمی یا غیررسمی یک بازی. حکمرانی اشاره به آن معیارهایی دارد که شامل وضع قواعد برای اعمال قدرت و حل و فصل تعارضات در چهارچوب آن قواعد است. تمامی تعاریف جهت تعریف حکمرانی بیانگر مفهومی وسیعتر از حکومت هستند. کاربرد جدید این واژه فقط شامل بازیگران و نهادهای دولت نمیشود؛ بلکه شامل سه نهاد حکومت، جامعه مدنی و بخش خصوصی میشود. از این روی اصطلاح مذکور حکمرانی دولت را در برمیگیرد. اما با درگیر کردن بخش خصوصی و جامعه مدنی از آن فراتر میرود. هر سه آنها برای توسعه انسانی پایدار، ضروری هستند. دولت، محیط سیاسی و حقوقی مناسب به وجود میآورد، بخش خصوصی اشتغال و درآمد ایجاد مینماید و جامعه مدنی هم تعامل سیاسی و اجتماعی گروههای فعال برای مشارکت در فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را تسهیل مینماید.
خلاصه ماشینی:
بر طبق جدیدترین تعریف بانک جهانی، حکمرانی خوب، در اتخاذ سیاستهای پیشبینی شده، آشکار و صریح دولت (که نشاندهنده شفافیت فعالیتهای دولت است)؛ بوروکراسی شفاف؛ پاسخگویی دستگاههای اجرایی در قبال فعالیتهای خود؛ مشارکت فعال مردم در امور اجتماعی و سیاسی و نیز برابری همه افراد در برابر قانون، تبلور مییابد.
در ادامه به چند تعریف از تعاریف ارائه شده در باب حکمرانی خوب اشاره خواهیم کرد: 1- نظامی از ارزشها، سیاستها و نهادها که جامعه به وسیله آن، اقتصاد، سیاست و مسائل اجتماعی خود را از طریق سه بخش دولت، خصوصی و مدنی مدیریت میکند.
(شریف زاده، 1382: 4) 4-بانک جهانی حکمرانی خوب را بر اساس شش ویژگی تعریف می کند:"صدا و پاسخگویی، کیفیت مقررا ت، اثربخشی دولتی، ثبات سیاسی ، حاکمیت قانون و کنترل فساد(دباغ،1388: 5) 5- در تعریف دیگری تمرکز اصلی بر شیوه عمل بازیگران رسمی و غیر رسمی است که بر فرایند تصمیم گیری و اجرای آن دخالت دارند.
(رزمی، 1391: 2) بر این اساس حکمرانی خوب ایجاد نوعی تعادل ساختاری میان بخش های جامعه است.
4. اصول حکمرانی خوب گر چه در برخی از متون، حکمرانی خوب به معنی دولت خوب نیز تعریف شدهاست، اما نمیتوان این دو مفهوم را مترادف دانست، زیرا همه نهادهای جامعه در قوه مجریه خلاصه نشده و سایر نهادها نیز در روند اداره یک کشور به اندازه خود سهیم میباشند.
اما در میان بسیاری از اندیشمندان این اتفاق نظر وجود دارد که وجود دولت خوب، شرط لازم برای حکمرانی خوب است.