خلاصه ماشینی:
"آنها چنین اظهار میکنند که نقد باید به بررسی آثار ارزشمند بپردازد؛ و بهطور کلی،آثار ضعیف،نباید مورد ارزیابی قرار گیرند.
البته باید به این مسئله هم توجه داشت که عدهای هم وجود دارند که نقد ادبی را یک علم نمیدانند؛و بر این باورند که منتقد، بههرحال تحت تأثیر عوامل مختلف قرار میگیرد،و نمیتواند به طور مطلق و محض،قضاوت کند،طبق نظر آنها،تعصب،بغض، منافع مالی،وحشت،قومگرایی و...
باید به این مسئله حیاتی توجه داشت که منتقد ادبی،چون همهء انسانها،در بطن تاریخ قرار داد،و نمیتواند از آن باشد.
اما در باب تأثیر نقد ادبی بر روند تولید آثار و جریان فکری حاکم،سخنان ضد و نقیضی مطرح شده است.
باید به این مسئله توجه داشت که انسان همواره از نقد شدن گریزان است؛و چندان دوست ندارد که حساب و کتاب پس دهد.
چرا که نویسنده،با اولین جمله درمییابد باید به این مسئله توجه داشت که انسان همواره از نقد شدن گریزان است؛و چندان دوست ندارد که حساب و کتاب پس دهد.
درصورتیکه یک منتقد باید با تمامی شیوههای تحلیل متن آشنا باشد و با توجه به سبک و سیاق و ساختار و نوع اثر ادبی،از شیوهء مناسب سود ببرد،و خود را به یک شیوه،محدود نکند.
پیشینهء نقد سنتی،به دورهای باز میگردد که سقراط و افلاطون (قرن پنجم)میزیستند جالب این است که بدانیم:منتقدین آن دوران،پیش از همه،به شیوهء نقد اخلاقی و معنوی پایبند بودند؛و چنین معتقد بودند که ادبیات باید در خدمت فلسفه و مبانی اخلاقی و ارزشی باشد.
در پایان،مجددا باید بر این مسئله تأکید ورزید که منتقد میبایست به تمامی شیوههای نقد آشنا باشد و آنها را به کار بندد."