چکیده:
ناهنجاریها و کجرفتارهای اجتماعی را آسیب اجتماعی میدانند. هر فرهنگی برای خود متناسب با ارزشها و هنجارهایش این آسیبها را تعریف میکند. با توجه به مراودات فرهنگی گسترده بین جوامع مختلف در قرن بیستم، تا حد زیادی این کج رفتارها مشابه هم شناسائی میشوند اما بر اساس تحلیلهای مختلف، مواجهۀ با آنها میتواند متفاوت باشد. در این مقاله ادعا شده که در نظریهپردازیهای علوم اجتماعی موجود مدیریت آسیبها و نه حل آنها مورد نظر است. برعکس این رویکرد، در نظریهپردازی اسلامی هدف حل آسیبهای اجتماعی است. معتقدیم در نظریهپردازی اسلامی حاضر ضمن حل آسیبها، مدیریت آنها هم صورت میپذیرد. برای بررسی این ادعا و درک کم و کیف آن، اصل را بر ارادۀ فردی و اجتماعی میگذاریم. فرد و یا جمعی که انحراف پیدا میکند و در اصطلاحات علوم اجتماعی امروز هنجارهای فردی و یا اجتماعی را میشکند، این کار را مبتنی بر ارادۀ خویش انجام میدهد؛ بنابراین، راهحل در تنظیم نظام ارادههای فردی و اجتماعی است. در فرد و در جامعه قائل به سه سطح ارزشها و اخلاق، علم و معرفت و رفتار هستیم. در هر یک از این سطوح و بین آنها انحراف در فرد، در جامعه و یا در بین فرد و جامعه میتواند راه یابد. اندیشمندان علوم اجتماعی غرب تلاش میکنند این سه سطح را در فرد، در جامعه و بین فرد و جامعه بر مبنای واحدی هماهنگ کنند که منجر به مدیریت ناهنجاری میشود. در اندیشۀ اسلامی به علت وجود اصول توحید، نبوت و معاد، اصل بر هماهنگ شدن ناهماهنگیهای فردی، اجتماعی و یا بین فرد و جامعه براساس ارادۀ الهی است؛ بهاینترتیب، آسیب مدیریت و حل میشود. در این مقاله تلاش کردهایم که با اتکا به مفاهیم قرآنی موارد فوق را با استدلال منطقی به بحث بگذاریم و نظریهپردازی کنیم.
This article considers deviancies and abnormalities in societies as social pathology. Each society defines these abnormalities according to its norms and values. Due to vast social interactions of different cultures in 20th and 21st centuries, the definition of these type of behaviors are almost the same, but the interpretation of scholars differs. This article’s claim is that in western secular interpretation, management of abnormal behaviors is at the sake rather than their resolving. In contrast, in Islamic ideas their management and abolition are at the task. The article’s goal is to present a theoretical framework that not even manage, but lead to abolition of mal behaviors. First of all, we consider “free will” for individual and society who acts against social norms. Therefor her/his/its “will” should be trained in order to abolish mal behavior. There are three levels of behaviors for individuals and societies: morals and values, knowledge and science and acts. There may be abnormality in all these levels for each individual and society and between them. In western theories efforts devoted to how to bring harmony between individual and society in all these levels and between them according to a single mood. In this respect, they try to manage the deviancies according to a reference well accepted behavior. In Islamic understanding of this article, due to believe in God, Prophecy and Judgment day, all individuals and societies should act according to God’s divine will to be blessed. Following His will is the best way to resolve and manage individual and society’s behaviors. Based on Quranic concepts and using logical arguments we try to bring proofs for the above-mentioned claim.
خلاصه ماشینی:
یکی از دو مقاله تحتعنوان «مبانی روانشناختی و جامعهشناختی معروف و منکر با استناد به مفاهیم قرآنی (طرحی نو درجهت تولید علوم انسانی اسلامی مبتنی بر معارف اسلامی)» در فصلنامۀ تحقیقات بنیادین شمارۀ پیاپی 12، در پاییز سال 1397، بهچاپ رسیده است.
اگر قدرت محور باشد، زور معرف مطلوب و نامطلوب، درست و غلط، و خوبیها و بدیهاست، اما اگر خداوند تبارک و تعالی محور باشد، منویات الهی نزد او معروف و آنچه غیرالهی است منکر میشود؛ بهعبارتدیگر، میتوان گفت تولی و تبری برای هر کس حول محور تنظیم نظام دریافتهایش شکل میگیرد.
همین نیرو انسان را بهسوی دریافت و تنظیم درست دریافتها هدایت میکند، اما شیوههای گوناگون تربیتی، فشارهای اجتماعی و انحرافات درونی، به علت ضعف منطقی و یا پیروی از هوا و هوس، میتواند انسان را از مسیر دریافت و تنظیم درست دریافتها، بازدارد (بحث وجود فطرت در آیۀ 30 سورۀ روم آمده است)؛ بهعبارتدیگر، اگر بین مجموعۀ باورها، تفکرات و الگوهای تنظیم شدۀ رفتاری انسجام و هماهنگی وجود داشته باشد رفتارها هماهنگ خواهند بود، اما اگر بین این سه کره هممرکزی رخ ندهد، تشتت در رفتار هویدا میشود.
اگر بخواهیم کمی جزئیتر و با تفصیل بیشتر بیان کنیم، لازم است در دستگاه سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه یک محور حاکم شود و این محور قدرت انسجامدهی در هر سیستم و بین هر سه سیستم با هم را داشته باشد و در عمل هم توسط ارادۀ جمعی اعضاء جامعه (متبلور در نظام سیاسی و دولت به معنای اعم آن) سازماندهی شده باشد.