چکیده:
رابطه تعبد و عقلانیت از مسایل چالشی و اثرگذار در بسیاری از حوزههای معرفتی و ارزشی بوده و نگاه بسیاری از اندیشمندن را به خود جلب کرده است. یکی از اندیشمندان صاحبنظر در این بحث، مصطفی ملکیان است. ایشان در بعضی عبارات و نوشتههایشان تعبد را جوهره دینداری سنتی دانسته و آن را خلاف عقلانیت مدرن معرفی کردهاند؛ زیرا عقلانیت مدرن اقتضا میکند برای پذیرش هر قضیهای، آن را با ترازوی درونی بسنجیم؛ اما در بخشی دیگر از سخنانشان میگویند: اگر اثبات شود که شخص مورد تعبد در تمام سخنانش یا آن دسته از سخنانش که به مسیله مربوط است، هیچگاه اشتباه نمیکند، تعبد با عقلانیت سازگار است. تقسیمبندی معرفت به دو دسته «معرفت از راه دلیل» و «معرفت از راه گواهی» توسط ایشان نیز در تعارض با بخش اول سخن ایشان درباره عدم عقلانیت تعبد است. ایشان در مواردی دیگر نیز تصریح میکنند که تمام حقایق عالم در حیطه ادراک عقل و سنجش ترازوی درونی قرار ندارد.
The relationship between ta’abud (obedience to divine injunctions) and rationality has been a challenging and influential subject in many epitomical and axiological areas of knowledge and it has been the special concern of many thinkers. Professor Mostafa Malekian an expert in this subject, considers obedience as the essence of traditional religiosity and regard it- in his speech and writings- as contrary to modern rationality, because, to Him, modern rationality requires that a proposition, be measured by an internal scale, in order to be accepted, any but then, he says: If it is proved that the person being obedience to all his words or those words that are related to the issue; never make mistakes, obedience is compatible with rationality. His division of knowledge into two categories, "knowledge through reason" and "knowledge through testimony", is also in conflict with the first part of his speech about the irrationality of obedience. In other cases, he states that not all the truths of the universe are in the realm of understanding the intellect and the internal scale of measurement.
خلاصه ماشینی:
ایشان در بعضی عبارات و نوشتههایشان تعبد را جوهرة دینداری سنتی دانسته و آن را خلاف عقلانیت مدرن معرفی کردهاند؛ زیرا عقلانیت مدرن اقتضا میکند برای پذیرش هر قضیهای، آن را با ترازوی درونی بسنجیم؛ اما در بخشی دیگر از سخنانشان میگویند: اگر اثبات شود كه شخص مورد تعبد در تمام سخنانش یا آن دسته از سخنانش که به مسئله مربوط است، هیچگاه اشتباه نمیکند، تعبد با عقلانیت سازگار است.
رجوع به این افراد نیز به همین دلیل، معقول و موجه است؛ یعنی ما ميتوانیم وجه چهارمی را برای عقلانی بودن رجوع به متخصص بیان کنیم و بگوییم، هرگاه اطمینان داشته باشیم كه متخصص آزمون را انجام داده و در کلام خود صادق است، پذیرش کلام او خلاف عقلانیت نیست و با افزودن این مورد چهارم، تعبد متدینین از ذیل آنچه ایشان بهعنوان تعبد مطرح ميكنند و خلاف عقلانیت ميدانند، خارج ميشود.
اما اینکه فرمودند: «تعبد با اطاعت متفاوت است؛ چراکه اطاعت در حیطة بدن است، ولی تعبد بهمعنا پذیرش ذهن و بدن باهم است و این در حالی است که نمیتوان ذهن و فکر انسانها را به بند کشید»، با این اشکال مواجه است که اگر گویندة سخنی را عالم به موضوع و صادق در سخن بدانیم، ذهن بدون احساس تحمیل، به آن گزاره اعتقاد پیدا ميکند؛ همچون هنگامی که خودش آن گزاره را آزموده باشد؛ چون یکی از راههای کسب معرفت، شنیدن از شخصی است که از موضوع، اطلاع دارد و ملکیان آن را رجوع به متخصص مينامد.