چکیده:
نظریههای جهانیشدن غربی که محوریت آنها بر مفهوم سیارهایشدن زمانـمکان در حیات جمعی قرار دارد نتوانستهاند فراگیری رویههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را در کنار دیگر واقعیتهای متکثر فرهنگی و سیاسی جهان کنونی تبیین کنند، این نظریهها با چالشهای روششناسی، محتوایی و عینی حادی مواجه هستند که منشأ اصلی آنها نفی هستیشناسی الهی و نفی عبودیت انسان در پیشگاه الهی است که خود را در روششناسی علمی و عمل اجتماعی آنها بروز داده است. ظرفیت بالقوة دین اسلام و خصوصاً مکتب تشیع در سازماندهی زندگی فردی و جمعی و ازجمله مؤثردیدن ارادههای جمعی انسانها درطول ارادة الهی در روند شکلگیری جهان اجتماعی تا رسیدن به وضعیت مطلوب و تشویق به زمینهسازی ظهور امام معصوم، ورود به نظریهپردازی جهانیشدن اسلامی را همراه با آیندهپژوهی اسلامی ضروری مینماید. بنابر یافتههای این مطالعه، دغدغههای نظریة جهانیشدن ـ فراتر از تسهیل ارتباطات و آگاهی به حذف مرزهای جغرافیایی و حاکمیت ـ باید متوجه مقولاتی چون بازگشت به فطرت الهی و افزایش آگاهی انسانها به مبدأ هستی و التزام و تعهد به معاد و برابری آنها در پیشگاه الهی باشد. این نظریه فرایند تمرکز ارادههای انسانی را فارغ از ملیت، زبان، نژاد در مسیر تغییر قرادادها و نظامات اجتماعی موجود و بازسازی آنها معطوف به اراده الهی و تحت حاکمیت سیاسی اسلام دنبال میکند. این نظریه باید بتواند به توصیف، تبیین وضعیت گذشته، حال و آیندهاندیشی ابعادی از تحولات جهانی در حوزههای کلان مانند فرهنگ، سیاست جهانی، ارتباطات، اقتصاد، علم و فناوری، پرداخته و مسیر رسیدن به حکومت مهدوی را به مقتضای آموزههای دین اسلام، طراحی کند؛ بنابراین، باید بتواند به طراحی ساختارهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، علمی لازم برای پیگیری نظام حاکمیتی جهانی بپردازد. مقدمة این امر آن است که مسائل جهانی در یک دستگاه نظری منسجم توصیف، تبیین، آیندهاندیشی و هدایت شوند؛ ازاینرو، مطالعة علمی جهانیشدن وابسته به نظریهپردازی تأسیسی علوم انسانی اسلامی و ازجمله آیندهپژوهی اسلامی بهعنوان حلقة وصل غایتاندیشانة علوم اجتماعی اسلامی است.