خلاصه ماشینی:
"کتاب دارای دیپاچهای است که در آن،به چگونگی شکلگیری و نوشته شدن این دو اثر اشاره میشود،و خواننده را با دیدگاه نویسنده درباره دین و خدا و نیز مسیحیت،آشنا میکند.
کتاب«انجیلهای من»همانطور که از اسمش پیداست،روایتی است جدید از«انجیل»و سرگذشت حضرت عیسی(ع)سرگذشتی متفاوت با«انجیلهای چارگانه»سرگذشتی که در دو متن:اولی در قالب داستان و دومی در قالب نمایشنامه نوشته شده است؛ که داستان اول«شب باغ زیتون»از زبان حضرت مسیح (ع)روایت میشود.
سالها بعد از حادثه کشف و شهودی که در سال 1989 در پی گم شدنش در صحرا هنگام شب-در صحرای هوگار-رخ میدهد،احساس مرگ و نیستی به وی دست میدهد و خودش چنین مینویسد: «پس از بازگشت به اروپا،در متنهای بزرگ مقدس غوطهور شدم،در شاعران عارف تمام مذهبها،از «میلاروپای»بودایی تا«سن ژان دولا کراوا»و در این رهگذر در مولوی صوفی غرق شدم و هربار از معنا سیراب میشدم،اما شبی ضربه دومی در انتظام بود:خواندن چهار انجیل[انجیلهای چهارگانه]به یک ضرب،این بار شبی توفانی بود.
مسیح (ع)به روایت مسیحیت«کلیسا»مسیحیتی است که عیسی(ع)را پسر خدا میداند و برای اثبات واقعی بودن خود جابهجا از روایتهای انجیلهای چهارگانه بهره میبرد.
»(ص 29) در حقیقت اشارهای دارد به انجیل متی،در مورد زندگی و سرگذشت حضرت یحیی(ع)که پسرخاله حضرت عیسی(ع)و نیز تعمیددهنده اوست که در انجیل متی،آمده است: «لباسهای یحیی از پشم شتر بافته شده بود.
»(ص 55) موضوع این نان و شراب،و شام آخر،در انجیل متی به وضوح آمده است: «هنگامی که آنها[حواریون]مشغول غذا خوردن بودند، عیسی مسیح(ع)یک تکه نان برداشت،دعایی کرد و شکر خدای به جای آورد و آن را قسمت کرد و به حواریون خود داد و گفت:«بگیرید و بخورید،این تن من است."