خلاصه ماشینی:
"نوشتن چه نوع آثاری برای شما آسانتر است؟ داستان کوتاه نوشتن،آسانتر است یا داستان بلند و رمان؟ بسیاری از نویسندگان بزرگ امروزی،معتقدند که رمان،ساختمانی مثل ساختمان شعر دارد.
خود شما نوشتن داستان در چه گونهای را دوست دارید،و نوشتن در چه گونهای برای شما دشوار و وقتگیر است؟ من،نوشتن آثار طنز را خیلی دوست دارم و برایم آسانتر است.
بیشتر در چه ساعاتی از روز مینویسید و بازدهی مفید شما در چه ساعاتی از شبانهروز،بیشتر است؟ هر نویسندهای در موقع نوشتن،عادتهایی دارد، شگردهایی که فقط مال خودش است،و گاهی اوقات، بعضی از این عادتها عجیب و غریب هستند.
طیعی است که با این روش، صبح زود،زمان خوبی برای نوشتن نخواهد بود.
در بین اعضای خانواده یا دوستان،کسی یا کسانی هستند که باعث الهام ذهنی شما شوند و با شما سوژه برای نوشتن بدهند؟و یا در داستانهایتان از شخصیت این افراد،استفاده کنید؟ طبیعی است که من هم مثل دیگر نویسندگان،از شخصیتهای شناختهشدهای که در اطرافهم هستند و یا در طول عمرم آنها را دیدهام،استفاده میکنم.
در آن زمان،موقع شنیدن آن خاطره،عنوان شبهای بیفانوس از خلال حرفهای پدرم در ذهنم نقش بست و شاید سی-چهل سال بعد بود که من،رمانی با همین عنوان برای نوجوانان وشتم،که رمان نسبتا موفقی هم از آب درآمد.
میخواهم اعتراف تکاندهندهای را درباره آن بگویم:در سال 65 و یا شاید 64 آقای«امیر حسین فردی»(سردبیر کیهان بچهها)،به من گفت:«جعفر!تو،رمانی در دست نوشتن نداری که بهطور مسلسل در مجله چاپش کنیم؟!» قبل از آن،رمانی به نام بهار در روستای ما را نوشته بودم که در کیهان بچهها به صورت دنبالهدار،چاپ شده بود و شاید یکی از نخستین رمانهای نوجوان(در آن دوره)،همان کتاب بود."