چکیده:
یکی از حیاتی ترین و مهم ترین تکالیف دولت ها در جهت رعایت و تضمین حقوق اولیه ی شهروندان، تلاش برای حفظ و احترام به جان آنان است. در همین راستا یکی از مهم ترین جرایمی که جان شهروندان را تهدید می نماید، قتل های سریالی می باشد. قتل سریالی، یکی از معضلات حاد اجتماعی است که برای مدتی ولو کوتاه، موجبات سلب وکاهش امنیت ذهنی و روانی جامعه را فراهم می آورد. بطوری که هر یک از افراد جامعه ممکن است خود را بزه دیده بالقوه (احتمالی) این گونه قتل ها به شمار آورد. در مقابل، شناخت جامع تر این پدیده می تواند بستر را برای پیشگیری از وقوع آن و نیز مقابله با مرتکبین آن و علاوه براین، حمایت بیشتر از بزه دیدگان آن مساعد سازد. ضرورت دیگری که در مورد قتل های سریالی مطرح است، دامنه تاثیر منفی آن ها بر ساختار اجتماع و روابط و تعاملات میان افراد است. از آنجا که امنیت به ویژه در بعد ذهنی و روانی آن، مهم ترین مولفه لازم برای توسعه و رشد اجتماعی همه جانبه است، ترس و هراس فزاینده از پدیده های هولناکی چون قتل های سریالی، مانعی برسر راه استقرار توسعه و رشد همه جانبه اجتماع محسوب می گردد. بدین ترتیب، مطالعه و مداقه بیشتر در مورد پدیده های هراس انگیز نظیر پدیده قتل های سریالی، ضروری است.
خلاصه ماشینی:
اين وضوع در ابتدايی ترين نظريه های روان شناســی جنايی نيز در خصوص تبيين قتل های زنجيره ای وجود داشــته اســت؛ زيرا بر مســايل زيســتی و ژنتيکی مرتکبين تمرکز کرده و دلايل گرايش قاتلين زنجيره ای به ارتکاب شکنجه و تجاوز نســبت به قربانيان را در آن می ديدند، رهاوردی که به غير عادی بودن کنش دســتگاه ليمبيک١ اشاره دارد - دستگاهی که دقيقاً مسئول کنترل هيجان و گرفتن تصميمات منطقی از سوی شخص است.
پژوهشهایی که ازاین زوایه انجام شده اند نشان داده اند که سطح «حرمت خود» در گروههای مجرمین پایین تر از غیر مجرمین است(به نت و همکاران،1971) در کل باید گفت که تمامی نظریه پردازان تحلیل گری و روان پویشی بر نقش فرایندهای درونی و تعارض های ناهشیاری که از روابط اختلال آمیز خانوادگی در مراحل مختلف تحول ناشی می شوند، به عنوان تعیین کننده ی رفتار تأکید می کنند و جامعه طلبی را به درونی سازی قواعد اجتماعی در خلال نخستین سالهای زندگی، وابسته می دانند.
زیرا همين قاتلين سریالی به دنبال دستگيری در بازجویی هایی که پليس از آنها انجام می دهد به طور کاملاً منطقی و درست، همانند سایرین نسبت به این امر که به چه سئوالاتی پاسخ دهند و در برابر چه سئوالاتی سکوت كنند تصميم گيری کرده و بسياری از آنان از این رهگذر قتل های ارتکابی خود را برای پليس مبدل به یک معمای غير قابل حل می كنند.