چکیده:
آدمي داراي سرشتي است که همۀ انسان ها در همۀ زمان ها و مکان ها به طور مشترک از آن بهره مندند. اين سرشــت مشــترک انسان ها را «فطرت » مي نامند و فطرت آدمي همۀ آن چيزهايي است که انسان ها بدون اينکه نيازي به آموزش و استدلال داشته باشند، به تدريج آن ها را در خود مي يابند.
81 ايــن امــور فطري را مي تــوان تحت عناوين امــور فطري هستي شــناختي ، امور فطري معرفت شــناختي و امور فطري روان شناختي جاي داد. فطريات هستي شناختي بر فطريات معرفت شــناختي و اين دو نيز بر فطريات روان شــناختي حاکمند. آدمي در مواجهه با هر چيزي و بنابراين در مواجهه با دانش ها نيز تحت تأثير اين امور فطري است .
آدمي دانش ها را براساس همين امور فطري پيش مي برد و دانش هاي برهاني را براساس
«برهان »، دانش هاي تجربي را براســاس «برهان » و «تجربه »، دانش هاي نقلي را براســاس
«برهان » و «نقل »، و دانش هاي تجربي ـ نقلي را براســاس «برهان »، «تجربه » و «نقل » پيش
مي برد. اين امور فطري در جهت بخشــي برخي علوم بي تأثيرند، در جهت بخشــي برخي علوم تأثيرگذارند و در متن و محتواي برخي علوم ديگر نفوذ مي کنند.
سرشــت انســان به گونه اي اســت که دانش ها را «روش در روش » و از طريق برهان و تجربه و نقل پيش مي برد و در اين مسير، با تفکيکي که بين مقام ثبوت و مقام اثبات علوم مي گذارد، مقام ثبوت علوم را شــاخص مقام اثبات آن ها قرار مي دهد. داور مقام ثبوت و مقام اثبات علوم همين «فطرت آدمي » است و آدمي هر علمي را که در مقام اثبات و تحقق خارجي کسب مي کند، با مقام ثبوت آن علم مي سنجد و از طريق همين سنجش ، در مورد درســتي و نادرستي يا خوبي و بدي علوم خود داوري مي کند. البته مقام ثبوت علم آدمي بالقوه اند و هنگام تحقق مقام اثباتي و خارجي علم آدمي مي توانند فعليت يابند.
آدمي دانش هاي خود را براســاس همين سرشــت «روش در روش » پيش مي برد و اگر دانش ها اکنون اين گونه به بار ننشســته اند، به دليل نفوذ مقدمات و پيش فرض هايي اســت که از فطريات روان شــناختي بد آدمي نشــئت گرفته و باعث انحراف اين علوم شــده اند.
فطرت آدمي اقتضا مي کند که آدمي از فطريات روان شــناختي بد دوري گزيده و به ياري فطريات روان شــناختي نيک علوم را براساس شــاخص «فطرت » و مقام ثبوت آن ها و به ياري مقدمات و پيش فرض هاي برهاني ، در سلســله مراتب برهان و تجربه و نقل به پيش ببرد. حاصل آن ، ظهور علوم و به خصوص علوم انســاني اي خواهند بود که برپايۀ فطرت آدمي ســامان يافته اند. اين علوم انســاني مبتني بر فطرت آدمي را مي توان عبارت از همان
٨٢ علوم انساني -اسلامي دانست .