خلاصه ماشینی:
"بیناب:آقای دکتر رجبلو بفرمایید تفوق و سیادت فرهنگی که آقای دکتر تسلیمی بیان فرمودند،چه ویژگیهایی دارد؟آیا در شرایط جهانی شدن از فرهنگ به عنوان ابزار استفاده میشود؟ رجبلو:میتوانیم دورهی پیشین سلطهی سرمایهداری در جهان را دورهی سلطهی سختافزاری مفهوم جهانی شدن در قالب مثلا رفتار اقتصادی تعریف بکنیم و بعد آنچه را که اتفاق میافتد،سلطهی تازهای در قالب فرهنگی بدانیم که در حقیقت سلطهی نرمافزاری و هویتهای فرهنگی است.
حالا،فوری متناسب با فرهنگ عربستان یا متناسب با فرهنگ چشم بادامیهای نژاد زرد و حتی متناسب با فرهنگ ایرانی یهم میتواند تولید شود در این حالت،منطقهای بود (locaity) بر جهانی بودن (universalism) غلبه پیدا کرده است و این،تحقق همان شعار معروف است که «جهانی بینیدیشیم ولی منطقهای عمل کنیم،»افراد دیگری نظیر مالارمه آن را تحت عنوان فرهنگ و شعائر طایفهای،یا اهاب حسن،چارلز جنکس و متفکرانی مثل دیوید هارووی،دریدا،بودریار و میشل فوکو آن را در قالب ساختارشکنی پسامدرن (post-modemist) ،در ارتباط با هژمونی فرهنگی و دموکراسی مطرح کردهاند.
اما مسئلهی من این است که ما به عنوان کشوری که هنوز زیرساختهای سنتی داریم، چگونه با پذیرش هژمونی فرهنگی دیگران میخواهیم گنجینهی هنر بومی و اصیل خود را،اگر داریم،حفظ کنیم؟و دیگر اینکه آیا قدرت استفاده از آنها را داریم یا نه؟ علی رجبلو:ببینید آقای دکتر،شما کشور آلمان را در نظر بگیرید که به هرحال یک کشور فوق العاده پیشرفته و کشوری است که میتوانیم بگویم وارد مرحلهی پسامدرن شده است و در کنار کشورهایی مثل فرانسه،ژاپن و آمریکا حرف اول را میزند."