چکیده:
لوطیها وگروههای برآمده از آنها همچون لاتهاء جاهلهاء داشمشدیها و لمپنها
اقشاری از جامعه هستند که در شکلگیری بسیاری از وقایع مهم سیاسی و اجتماعی کشورء
نقش مهمی داشتند. لوطیها که خود قشر تنزل پافتهی فتیان, عیارها و شاطرها هستندء آداب و
رسوب و فرهنگ خاصی دارند که آنها را از سایر اقشار جامعه جدا میکند.
با توجه به اینکه نویسندگان در هر دورهای برای حلق آثار خود و شخصیتپردازی در
این آثار از ویژگیهای افراد جامعهی زمان خود بهره میبرندء در نتیجه در بسیاری از داستانها
و نمایشنامههاء نویسندگان به بازنمایی ویژگیهای گروههایی که بیشترین تاثیر را بر وقایع
جامعهی زمانهی خود داشتهاند میپردازند.
اسماعیل حلج از مهمترین نمایشنامهنویسان دوران معاصر است که در آثار خود به بازنمایی
ویژگیهای شخصیتی این دو گروه پرداخته است.
بر پایهی این اطلاعات, فرضیهی پژوهش این است که با توجه به تاثیری که لمپنها
به پشتوانهی برخی از ویژگیهای خود نظیر بیبندوباری» سادهلوحی» قلدری و لوطیها به
پشتوانهی مورد احترام بودن در بسیاری از وقایع اجتماعی» سیاسی و فرهنگی جامعه در
دهههای ۴۰ و ۵۰ داشتهاند. در نتیجه اسماعیل خحلج که شخصیتهای اصلی خود را از میان
اقشار فرودست جامعه از نظر اجتماعی و گاه فرهنگی برمی گزید. اغلب به نوع زیست این
گروه از افراد توجه داشته و در شخصیتپردازی این افراد به ویژگیهای بارزتر انها که سبب
تاثیر بیشتر بر جامعه شد» پرداخته است.
نگارنده با درنظر گرفتن این فرضیه به بررسی نمایشنامههایی از اسماعیل خحلج که این
ویژگیها در آنها چشمگیرتر بوده پرداخته و به سوالهای اصلی این پژوهش , یعنی دلیل
بازنمایی ویژگیهای این دو قشر در آثار وی و نیز پررنگ بودن برخی از دیژگیهای آنه آنها نظیر
پاتوغ نشینی» رقابت. پااندازی و.. . در این آثار پاسخ داده و با استفاده از روش توصیفی -تحلیلی
و جمعآوری اطلاعات به شیوهی کتابخانهای به این نتیجه رسیده است که باتوجه به اینکه
افراد صاحب قدرت جامعه با سواستفاده از سادهلوحی اغلب این افراد و با تحتتاثیر قراردادن
حساسیتهای آنها نظیر مدعی بودن در وطنپرستی و نیز نفوذ در آنها از طریق ویژگیهای
بارزشان باعث تاثیر متفاوت آنها بر وقایع مهم جامعه شدند در نتیجه نویسندگان آن دوره برای نمایش مشکلات جامعهی زمان ود به بازنمایی این افراد و ویژگیهایشان پرداختهاند.
The Revelers (Lootiha) and all its other branches like Lat-ha, Jahel-ha
and Lumpens and Dash Mashdi-ha are a social group that had considerable
role in the political and social processes in the country. Looti-ha which
are a degraded stratum of Fattiyan, Ayyar-ha and Shater-ha, have special
traditions and culture that separate them from other social stratums.
Whereas authors utilize the traits of people of the era to create their
opuses, so most of fictions and dramas try to present the characteristics
of those people who contribute on community events in their era.
Esmaeil Khalaj is one of the most important cotemporary playwrights
of our day who represents Revelers and Lumpens traits in his works.
Based on this information, the research hypothesis is that whereas
Lumpens were bully, profligate, naive and racketeer and revellers
were respected by people, so they contribute on a lot of community
events in the 40s and 50s. Hence Esmaeil Khalaj who has chosen
the main characters of his plays from those people of low social and
cultural class in society and usually regarded their life style and those
characteristics of them which were effective in society.
Considering this hypothesis, the researcher proceeded to investigate
Esmaeil Khalaj’s drama in which these traits are prominent and
answered the basic questions of the survey. The questions are: why
has Khalaj proceeded to represent revelers and Lumpens traits, And
extended some traits of these people such as having hangout, being
competitive, procuration and etc. in his works?
The researcher used analytical-descriptive method for
this survey and collecting data by using library technique.
Based on this research, we can get this result: whereas the influential
people in the society abused the naivety of these people by arousing
their traits such as being claimant and patriot, it caused their different
impact on important events in society. So the authors proceed to
represent the personal characteristics of this group of people to state
the difficulties of the society of their period.
خلاصه ماشینی:
بر پایهی این اطلاعات، فرضیهی پژوهش این است که با توجه به تاثیری که لمپنها به پشتوانهی برخی از ویژگیهای خود نظیر بیبندوباری، سادهلوحی، قلدری و لوطیها به پشتوانهی مورد احترام بودن در بسیاری از وقایع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه در دهههای ٤٠ و ٥٠ داشتهاند، در نتیجه اسماعیل خلج که شخصیتهای اصلی خود را از میان اقشار فرودست جامعه از نظر اجتماعی و گاه فرهنگی برمیگزید، اغلب به نوع زیست این گروه از افراد توجه داشته و در شخصیتپردازی این افراد به ویژگیهای بارزتر آنها که سبب تاثیر بیشتر بر جامعه شده، پرداخته است.
با توجه به اینکه نویسندگان در هر دورهای برای خلق و شخصیتپردازی در آثار خود به جامعه روی میآورند، فرضیهی این پژوهش چنین است که با توجه به تاثیری که لمپنها به پشتوانهی برخی از ویژگیهای خود نظیر بیبندوباری، سادهلوحی، قلدری و لوطیها به پشتوانهی مورد احترام بودن در بسیاری از وقایع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه در دهههای ٤٠ و ٥٠ داشتهاند، در نتیجه اسماعیل خلج که شخصیتهای اصلی خود را از میان اقشار فرودست جامعه از نظر اجتماعی و گاه فرهنگی برمیگزید، اغلب به نوع زیست این گروه از افراد توجه داشته و در شخصیتپردازی این افراد به ویژگیهای بارزتر آنها در اثرگذاری بر جامعه پرداخته است.