خلاصه ماشینی:
"به بیان دیگر،هرگز در یک بافت خنثی برای ایجاد تأثیری خنثی،فنآوری به نقش و ویژگی مادی دست نمییابد،بلکه همواره نه تنها به لحاظ مادی خود،بلکه به لحاظ بافت سیاسی،اقتصادی و اجتماعی،پیشینهای تاریخی دارد و به این ترتیب به ارزشهای فرهنگی شکل میدهد و آنها را بیان میکند ارتباط و عینیت مادی انسانها و جهان اشیا نه تنها مبین برخی اشتراکات و امکانات تبادل میان آنها است،بلکه مستلزم آن است که هرگونه تحلیل پدیدارشناختی رابطهی وجودی میان انسان و فنآوریهای بازنمودی حتی در سطح ادراکی خرد،از نوع نشانهشناختی و تاریخ باشد.
درعینحال که ساختار قابل رؤیت و«افشاگر» سینما با درک واقعگرایانهی غالب از زمان عینی به عنوان جریانی غیر قابل بازگشت،در تقابل قرار ندارد(حتی پس نگاه[فلاشبک]در دید سینمایی در یک تجربهی پیشرونده قابل درک است)،سینما زمان از لحاظ دیداری ناهمگن میکند؛یعنی اینکه ما به لحاظ بصری،زمان را با ساختارهایی متفاوت از ابزارهای ذهنی و عینی درک میکنیم و درمییابیم که این دو نوع ساختار بهطور (به تصویر صفحه مراجعه شود) همزمان در وضعیتی ناپیوسته و دست کم ساختگی در یک تجربهی فیزیکی موجودند(یعنی در تاریخچهای فردی، عینی و فضایی و روایتی زمانمند).
زندگی در فراجهانی طرحوارهای بینامتنی مستقل از ارجاع به جهان واقعی،بیننده/کاربر را از قید آنچه جاذبهی اخلاقی و فیزیکی خوانده میشود،رها میکند وجود سینما به عنوان پدیدهای نمودی و بازنمودی که فاعل و شیء قابل رؤیت را مینمایاندو حضور حال را در گذشته و آینده ارائه میدهد،شدنی مداوم که ناهمگن بودن زمانی را به صورت انسجام آگاهانهی تجربهی مجسم جلوه میدهد،فضای انتزاعی و کوچک عکاسی را به فضای بزرگ و عینی جهان تغییر میدهد."