خلاصه ماشینی:
"بنابراین،اگر در طول هزار و چهارصد سال،هنر توانست معنای انسان مسلمانی را که بنیان اعتقاد و اندیشه و جهانبینیاش متفاوت بود آشکار کند و شکل دهد،در جهان معاصر هم میتواند؛چرا که چالشهای انسان معاصر نیز هر چند پیچیدهتر و وسیعتر است اما او همچنان به سعادت و آسایش و تداوم حیات و پناهنگاه امن ازلی خود نگاهی معطوف و نگران دارد و از آنجا که هنر معاصر در حد وسیع جنبهی کاربردی خود را -در قیاس با هنر پانصد سال پیش-از دست داده است و دیگر نیازی ندارد تا حضور خود را با چنین بهانههایی توجیه کند،پس مخاطبش مستقیمتر و مستقلتر میشود و با حذف و انکار زمینههای معمول و مانوس و قطعی پیشین،میتواند آرمانهای آو را در حوزههای دیگر تجسم بخشد؛حوزههایی که در این دوران زیر عنوان هنر معاصر جمعبندی میشوند و هر چند ظاهری پیچیده و ناآشنا و پیشی گرفته از روند کند و عادی زندگی روزمرهی مردمان دارند،اما همچنان وظیفهی اصلی خود را واننهادهاند و تعالی و هدایت معنوی مردم را از هدفهای خود میشمارند.
اما شریعت اسلام به طور کلی(یعنی تمام مذاهب آن)به دلیل متکی بودن بر قرآن مجید و اینکه قرآن تنها کتاب آسمانی است که هرگز دگرگونی در آن رخ نداده است،و مذهب تشیع که علاوه بر قرآن مجید تکیه و استناد به احادیث اهل بیت عترت و طهارت دارد و از مبانی محکم و تغییرناپذیر(ولی قابل تفسیر و تعبیر)برخوردار است،در هر زمان و در هر مکان القائات ثابتی بر هنرمند دارد که به توان پذیرش و ادراک هنرمند از آنها نیز وابسته است و اگر تعبیراتی در آفرینشهای هنری وجود دارد و یا به وجود میآید،تاثیرات اجتماعی،فنی،فناوری و تهاجم فرهنگی و هنری جهانی است و هنرمند موفق کسی است که از این تهاجمهای فرهنگی بتواند در بهبود اثر خود برای ارشاد مخاطب بهرهبرداری کند."