خلاصه ماشینی:
"در این چشمانداز،هنرمند مخاطبی فرهنگی دارد که دیگر مشتری نیست بلکه او هواخواهی است که اثر هنری را متاع و کالا نمیبیند و با آزادی و اختیار دست به انتخاب میزند؛انتخابی که در آن آفرینشگری دوسویه بین هنرمند و مخاطب رقم میخورد.
آیا کسی میتواند از تأثیر تلویزیون بر خانوادهها و پرکردن اوقات فراغت آنها و تغییر رفتار و کردار مخاطبان چشمپوشی کند؟آیا با حضور اینترنت،جهان به یکباره کوچک نگردیده است؟مگرغیر از آن است که با این رسانه،روزنامه بیاعتبار شده و بسیاری از پدیدهها به بازتعریف رسانهای نیاز دارند؟پس انقلاب رسانهای خودبهخود تأثیر اجتماعی و هنری را با نام انفجار اطلاعاتی و رسانهای بر جای گذاشته است و جهان باید به دنبال تعریف و نامی جدید از چگونگی تأثیر رسانه و شتاب رسانه بر انسان بگردد.
هدف از این نوع قرائت جامعهشناختی از هنر آن است که روشن سازد تخیل به عنوان نوعی معرفت هنری و انسانی تا چه حد در زندگی اجتماعی ریشه دارد.
به عبارتی دیگر،آنچه در عالم هنر اتفاق میافتد نمونهی دیگری از فعالیتهای انسانی و اجتماعی است که انسان را با مسائل و معماهایی مواجه میسازد که هنرمند آنها را کشف کرده و با بیانشناخت خود آمیخته میکند و در غایت آنها را برای کشفی و یا آموزشی در برابر مخاطب قرار میدهد.
در این مسیر،همچنانکه در پرسشهای دیگر به نحوی پاسخ داده شد،سواد زیباییشناختی و اجتماعی هنری در مخاطب ایجاد میگردد و در نتیجه،نوعی رویکرد و نگاه که جامعهشناسی هنر به دنبال آن است شکل میگیرد."