چکیده:
دانش بر پایة روش شکل میگیرد و توسعه مییابد. ارسطو به طور جدی به طرح مسألة روش
پرداخت و منطق را تدوین نمود. عالمان مسلمان جامعیت اندیشة او را اخذ کرده و طی چند
قرن آن را پرورانده و به دنیای غرب منتقل ساختند. در سه سدة پایانی قرون وسطی نیز
اندیشة مربوط به روش با جدیت دنبال شد و استقراء اهمیت بیشتری پیدا کرد. حاصل این
دوره، خمیرمایة تحقیقات دورة رنسانس را فراهم نمود. اکتشافات علمی و تأثیر مستقیم
آن در زندگی انسان اهمیت استقراء و جزءنگری را مضاعف نمود و این سیر به شکوفایی
بخش مهمی از دانش انجامید. به گونهای که پیدایش مکاتب مختلف علمی و فلسفی را
میتوان مدیون آن دانست. گرچه انصراف از قیاس در غرب، و کم توجهی به استقراء و
زمینههای کاربرد آن در دنیای اسلام در سدههای اخیر به جامعیت فرایند پیشرفت دانش
آسیب رسانده است.
خلاصه ماشینی:
"ساز وکار منطقی و روشمند ارسطو در تاریخ علم و دانش تأثیر فراوانی داشته است؛ گرچه دو روش منطقی او، استقراء و قیاس، یکسان مورد توجه نبودهاند و برخی مکاتب فکری یکی را فدای دیگری کردهاند.
تأثیر این آثار در حیات علمی مغرب زمین بسیار عظیم بود و سخنان ارسطو پیرامون علم و روش علمی سبب دستاوردهای نو و ارزشمند معرفت شناختی در آن روزگار گردید (لازی، ص 41-42).
این فکر تجربی و ریاضی در نزد بیشتر مهندسان و معماران و ارباب فنون و قرون وسطی موجود بود، ولی بیکن همین روش را در مورد مسائل نظری و کلی نیز به کار بست و از این رو میتوان او را به حق از اجداد فلسفة جدید دانست (نک: لیندبرگ[1]).
New Organan بیکن به حذف پارهای همبستگیها نیز توجه کرد که فقط اتفاقی و تصادفی است و بدین منظور روش طرد و اخراج را پیشنهاد نمود (ارغنون جدید،2/XIII)، تا از این طریق رتبة استقراء را ارتقا بخشد.
فرانسیس بیکن با نشان دادن و برجسته کردن موانع شناخت و با توجه تامی که به استقراء مصروف نمود اندیشههای فلسفی را وارد مسیری کرد که اکنون هم در آن پیش میرود و او از این جهت در تاریخ فلسفه حایز اهمیت است.
نتیجه توجه اندیشمندان به روش از عصر یونان تاکنون منشأ تحولات عظیم در حوزه دانش بوده است؛ ارسطو با تدوین منطق اهمیت توجه به روش را نشان داد و از آن زمان تاکنون این امر سبب پیدایش مکاتب گوناگون شده است.
hk/Philosophy/Kant/cpr /Locke,John,AnEssay Concerning Human Understanding:http://www."