چکیده:
درک تغییرات همواره شامل یک دوره گذرا نظری و عملی است که محدوده زمانی ـ مکانی
مشخص را دربرمیگیرد؛ بعبارت دیگر با لحاظ نسبیت موقعیتها، همواره کلیت وضع
موجود، گستره وسیعی را با عنوان آینده (وضع مطلوب) پیش رو دارد. خواست تغییر نیز
معطوف به تغییر جریانها و معادلات بهگونهای است که برایند نیروها، آینده را به
صورتی مطلوب درآورد. بدینترتیب چارچوبهای قدرت به جهت تاثیری که بر تولید و توزیع
منابع و امکانات دارند، محوریترین بحث دربرآورد و چگونگی تغییرات از حال به سوی
آینده هستند، اما تغییرات جوامع انسانی همچون فعل و انفعالات شیمیایی نیست که در
محیط پیرامونی و طبیعت، پیوسته رخ میدهد، بلکه خود جوشی تغییرات اجتماعی برخاسته
از پویایی درون جوامع است که عنصر مهم اراده انسانی آن را هدفدار (مشخص و متنوع)
میکند. علاوه بر این تغییرات در جوامعبا تغییرات در طبیعت به دلیل ماهیت ارادی ـ
عاطفی فعالیتهای انسانی، متفاوت میباشد. بنابراین میتوان گفت در هر تغییر
اجتماعیای میتوان و باید ردپای عناصر انتخاب را جستوجو کرد؛ انتخابهایی که نه
صرفا عقلانی و ارادی و نه لزوما احساسی صرف میباشند. پویش تحولات گروههای
انسانی در قالب جوامع و در طی دورههای زمانی در عصر جدید، ویژگیهای خاصی یافته
است که درک آنها مستلزم در نظر داشتن پیچیدگیهای مذکور است؛ البته پذیرش این
پیچیدگی به معنای عدم امکان درک چگونگی تحرک از وضع موجود به وضع مطلوب نمیباشد،
بلکه یادآور تعدد متغیرها و تنوع روابط میان آنها در بروز انگیزهها و رشد
جریانهای همسو از مبدأ وضع موجود به سمت آینده به صورت وضع مطلوب میباشد.
در دوره جدید که ساخت قدرت سیاسی در جوامع به صورت دولت ـ ملت پدیدار گردید،
تغییرات فراگیر و بنیادی نظام سیاسی همچون انقلاب را متأثر از متغیرهای جدیدی ساخته
است که از جمله آنها حاکمیت و مقوله چند لایه و به هم بافته مشروعیت میباشد. هر
انقلابی یک تجربه بشری است که حاصل تجمع نگرشهای مشابه علیه وضعیت نامناسب و
نامتناسب چارچوبهای قدرت حاکم بر مدارات تولید و توزیع در محدوده زیر سلطهای خود
میباشد. اکنون در مورد انقلاب اسلامی به عنوان یک نمونه واقعی، این پرسش مطرح
میشود که گردهمایی و اجماع آراء در تفسیر عدم تناسب وضع موجود برای برپایی و حرکت
به سمت گستره آیندهای که مطلوب و سزاوار باشد، از کدام مصدر و منبع و با چه رویکرد
و نیازی صورت گرفته است؟
شاید مناسبترین پاسخ، از بعد فرهنگی ـ اجتماعی انقلاب اسلامی به دست آید؛ یعنی
آنچه مایههای همبستگی تفسیری آحاد مردم را در قبال عملکرد رژیم سیاسی و به عبارتی
برآمد حکومت و ایدئولوژی حاکم، شکل و سامان داد. به نظر میرسد تقویت حساسیت پذیری
نسبت به نابرابریها و سابقه طولانی در ستمستیزی در چارچوب واجب دینیای که راهکار
عملی و اطمینانبخش برای زندگی کنونی را دربرمیگیرد، تجمیع آراء را برای «اعتراض»
فراهم آورد؛ اعتراضی که یک روند طولانی از درون به بیرون بود و انسان انقلاب اسلامی
را به انسانهای انقلاب اسلامی تکثیر کرد و انقلاب 57 را به انقلابی مردمی و
اجتماعی با ماهیتی اسلامی تبدیل نمود. پس از آن نیز جایگزینی گفتمان عدالت سیاسی
به جای استبداد سیاسی سبب گردید تا نظام جدید (جمهوری اسلامی) برپایه این نگرش که
دولت مقتدر در گرو جامعه قوی و جامعه قوی نیازمند پرهیز از نخبهگرایی محض در سیاست
است، بنا شود.
خلاصه ماشینی:
"اکنون در مورد انقلاب اسلامی به عنوان یک نمونه واقعی، این پرسش مطرح میشود که گردهمایی و اجماع آراء در تفسیر عدم تناسب وضع موجود برای برپایی و حرکت به سمت گستره آیندهای که مطلوب و سزاوار باشد، از کدام مصدر و منبع و با چه رویکرد و نیازی صورت گرفته است؟ شاید مناسبترین پاسخ، از بعد فرهنگی ـ اجتماعی انقلاب اسلامی به دست آید؛ یعنی آنچه مایههای همبستگی تفسیری آحاد مردم را در قبال عملکرد رژیم سیاسی و به عبارتی برآمد حکومت و ایدئولوژی حاکم، شکل و سامان داد.
(سمتی، 1377، صص 108 و 109) بنابراین میتوان گفت جریان فکری متأثر از تربیت دینی و نگرشی شیعی امام خمینی (ره) در طول زمان سبب گردید الگوهای فکری ایرانیان که در دوران رکود فرهنگی و سردی تحرک و عمل سیاسی در دوره جدید به تدریج فاقد اثر شده بود، احیا شود و مجددا مورد اتکا و اعتماد قرار گرفته و همچون گذشته علاوه بر ترویج همیاریها در راستای یک هدف مشترک، منشأ فکر و اقدام مهیج و صبورانهای چون انقلاب برای تأسیس یک نظام ابداعی تحت عنوان «جمهوری اسلامی» شود.
آنچه بر مبنای اسلوبهای تحلیل جامعهشناختی سیاسی قابل توجه و دقت نظر است، نحوه ارتباط جامعه و سیاست در کلیت قلمرو سرزمینی و حاکمیتی رژیم سیاسی است؛ به عبارت دیگر، استقرار نظمهای اجتماعی و سیاسی تا چه اندازه بر مبنای اقناع و اجبار شکل گرفتهاند؟ ساخت نظام سیاسی پهلوی دوم که به لحاظ ایدئولوژیک و اقتصادی مستقل از پایههای اجتماعی قدرت تکوین یافته بود، به ناتوانی و ضعف در ارتباط فرهنگی و تولیدی میان جامعه و حکومت افتخار میکرد."