چکیده:
«من از کفر امتم هراسان نیستم؛ از بیتدبیری امتم بیمناکم»! پیامبرگرامی اسلام(ص) «سه وظیفه، یکی ساده، یکی دشوار و دیگری پیچیده را در نظر بگیرید. ساخت یک قایق تفریحی می تواند به نسبت ساده باشد: این کار درباره چیزهایی مثل نسبت حجم آب جابه جا شده به طول قایق است. ساخت یک هواپیما بسیار دشوارتر و شامل هماهنگ سازی همه زیرسیستم ها و شبکه ها است. اما حتی درآنهم، قطعات را می توان به سادگی درک نمود و رفتارهای لازم را پیش بینی کرد. اما تصمیم درباره استفاده موثر از این هواپیما (یا آن قایق) بسیار پیچیده است. چه کسی می تواند با قاطعیت بگوید کار درست چیست یا حتی مهم ترین چیز در این وضعیت کدام است؟ اتخاذ چنین تصمیم پیچیده ای به معنای فرارفتن از تحلیل سطحی و استفاده از تکنیک های ساده و صرف بالا و پایین کردن ارقام بوده و مستلزم «غواصی» در ذهن تحلیل گر است.» اقتباس از مقاله «پنج ذهنیت یک مدیر»، نوشته جاناتان گاسلینگ (رئیس مرکز مطالعات رهبری در دانشگاه اکسرتر انگلیس) و هنری مینتز برگ (استاد مطالعات مدیریتی دانشگاه مک گیل کانادا) بی گمان در لزوم رعایت «عدالت» چه در امور شخصی و چه در امور اجتماعی، بین مخاطبان این مقاله اختلاف نظر نخواهد بود؛ ولی به نظر می رسد اولا بحث پیرامون مفهوم کاربردی عدالت و ثانیا شاخص های اجرایی و سپس اشاره ای کوتاه به موانع اجرایی آن، گامی به جلو باشد؛ بنابراین برای ورود به این بحث، پرسش های اساسی این تحقیق را ارائه می دهم:
خلاصه ماشینی:
"درصورتی که این مساله درمورد «نظم»، کاملا متفاوت است؛ زیرا چنانکه قبلا توضیح دادیم ، نظم به معنای وجود یک رابطه واقعی عینی خاصی بین مثلا چرخدندههای یک مجموعه است که سبب گردش آنها میشود؛ بنابراین همچون رابطه موجود بین علت و معلول واقعیت عینی دارد و مقصود از ضروریبودن آن نیز شناسایی همین رابطه علی و معلولی بین موضوعات و نتایج عینی (مثل میوه یک درخت) آنها میباشد که در نتیجه آن ابزاری کارآمد خواهد بود و هدف از ساخت خود را به نحو صحیح در خارج محقق میکند (تعریف کارآمدی).
اینک درزمینه پرسش سوم بهبحث میپردازم: موانع اجرایی تحقق عدالت در جامعه چیست؟ بهنظر میرسد برای دستیابی عملی (بهدور از شعار) بهعدالت، مهمترین اقدام، پس از گذران مراحل فوق، شناسایی موانعی است که درتحقق عدالت در مجتمع انسانی وجود دارد؛ بنابراین اینک بهطرح یکی از مهمترین موانع اجرایی آن میپردازم: «عدالت سیستمی و ظلم سیستمی» بسیارند کسانی که درهنگام بروز مشکلات و بحرانهای اجتماعی، بهدنبال «راهحل سریعی» از جمله مدیر مقتدری میگردند که با ورود او بهسطح مدیریت یک مجتمع انسانی، همه مشکلات و بحرانهای موجود را حل کند و متاسفانه خود این افراد هم باورشان این است که با تحقق چنین امری قادر به حل مشکلات خواهند بود؛ بنابراین ناخواسته وعدههایی میدهند که بر طبق فرمول شماره 3، سبب افزایش سطح انتظارات مخاطبان شده و درنتیجه اولا امکان دستیابی بهسطح قناعت و ثانیا امکان دستیابی بهسطح رضایت را دشوارتر میسازند و بههمیندلیل به علت بروز «پدیده شتابدهنده» (Accelerator)، بحران موجود بهمنوار، افزونتر میگردد در اینجا است که سیکل تباهکار (Vicious - cycle) در درون سیستم به راه میافتد و بهعلت ناتوانی فردقبلی، مدیری دیگر وارد میدان میشود و برای اثبات توانمندیاش، وعدههای بیشتر(کمی) و درمواردی هم وعدههایی در سطح بالاتر(کیفی) میدهد!"