خلاصه ماشینی:
"میتوان استدلال کرد که افزون بر مهارتهای زندگی را میتوان مهارتهایی تعریف کرد که در زندگی روزمره،درموقعیتهای کاری و برای حفظ سبک زندگی مورد استفاده قرار میگیرند سنجش تغییرات در وضع شغلی،تغییراتی که در حوزههای مهارتهای زندگی و حوزههای احساس بهزیستی8(مثلا ادراک خود از کیفیت زندگی)،در مصرف کنندگانی که خدمات توانبخشی شغلی را دریافت کردهاند،رخ میدهند،مقیاسهایی معتبر در زمینهی تأثیر خدمات دریافت شده،خواهند بود.
از این رو،در طراحی نظامی برای سنجش پیامدهای خدمات توانبخشی،نه تنها باید ارتباط بین طراحی خاص خدمات و پیرفتهای ویژه در مهارتهای زندگی (مثلا رعایت ظاهر مناسب یا پوشیدن لباس مناسب برای کار)،بلکه همچنین رابطهی بین پیشرفتهادر مهارتهای زندگی و تغییرات مثبت در کیفیت تصور شده از زندگی فرد(مثلااینکه دیگری به گونهای مثبت به من واکنش نشان دهند)را مد نظر قرار داد[دیکرز،1997؛مورفی و ویلیامز،1999].
صرفنظر از جنبههایی که در هر مفهومپردازی خاص از کیفیت زندگی مد نظر قرار میگیرند،اعتبار هر مفهومپردازی به گسترهای بستگی خواهد داشت که در این گستره،فرمولبندی آن در گروه های ناتوانی در ارزیابی درست مصرفکننده در همهی حوزههای مهارتهای زندگی و پرداختن به همهی نقصانهای مهم در برنامهی توانبخشی ممکن است،به ناتوانی در دستیابی به هدفهای دلخواه پیامدهای خدمات توانبخشی بینجامد معلولیت،سایر جمعیتهای خاص،و جامعه در کل،به همان اندازه مصداق دارد.
متخصصان توانبخشی،با استفاده از نظامی معتبر برای سنجش تغییرات در مهارتهای زندگی و کیفیت زندگی که از خدمات ارائه شده توسط آنها ناشی میشود، میتوانند در خصوص اینکه کدام خدمات بیشترین تأثیر را دارند و اینکه در طول زمان، چنین نظامی میتواند طرحی متمایز از شروط خدمات مؤثر ارائه کند یا خیر،بازخورد دریافت کنند در مجموع،چنین نظامی میتواند«بهترین روشها»را در فرایند ارائهی خدمات توانبخشی مشخص سازد؛ اطلاعاتی که به نوبهی خود در تسهیل کارامدی خدمات توانبخشی نقش مهمی ایفا میکنند[کرونین،1996]."