چکیده:
این پژوهش با هدف شناسایی و اعتبارسنجی عوامل مداخله گر در سیاستگذاری آموزش نیروی انسانی در یکی از بانکهای کشور انجام گرفته است. این پژوهش ترکیبی با ترکیبی از رویکرد کیفی داده بنیاد با استفاده از ابزار مصاحبه نیمه ساختار یافته و رویکرد کمّی پیمایشی با استفاده از پرسشنامه حاصل از مطالعه کیفی انجام یافته است تعداد مشارکت کنندگان این پژوهش در مرحله کیفی 14 نفر از خبرگان که با روش نمونه گیری موارد بارز انتخاب و در مرحله کمّی 300 نفر از کارکنان و مدیران شعبات یکی از بانکها در سطح کشور بوده اند با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و برحسب نواحی شمال، جنوب، مرکز، غرب و شرق کشور انتخاب شدند . برای تحلیل داده ها در پژوهش کیفی از تحلیل محتوی بر اساس روش مقایسه مداوم استراوس و کوربین، در اعتبار سنجی یافته های کیفی به متخصصان و مشارکت کنندگان در پژوهش مراجعه شده و برای اعتبارسنجی داده ها در پژوهش کمّی از تحلیل عاملی تاییدی مرتبه اول و دوم استفاده شده است . نتایج حاصل از کدگذاری باز،محوری و انتخابی نشان داد : عوامل مداخله گر در سه مضمون: ملاحظات غیرکاری، مشکلات اجرایی و مشکلات زیرساختی و 12 زیرمضمون قابل دسته بندی اند. در اعتبارسنجی یافته های کیفی 3 زیر مضمون حذف و در مجموع 9 زیرمضون در مرحله اعتبارسنجی کمّی نیز تایید گردید. میانگین ضریب تعین تصحیح شده مدل 0/86 و برازش کلی مدل کمّی 0/52 و در حد خیلی بالا می باشد.
This research has been conducted with the aim of identifying and validating the intervening factors in human resource training policymaking in one of the country's banks. This research is a combination of qualitative grounded theory approach with semi-structured interview tools and quantitative survey approach using qualitative study questionnaire. The number of participants in this study in the qualitative stage of 14 experts with obvious cases sampling method was selected and in the quantitative stage, 300 employees and branch managers were one of the banks in the country by random cluster sampling method and were selected according to the northern, southern, central, western and eastern regions of the country. For data analysis in qualitative research, content analysis based on continuous comparison method of Strauss and Corbin, in qualifying qualitative findings, refer to experts and participants in the research and to validate the data in quantitative research, confirmatory factor analysis of the first and second order used . The results of open, axial and selective coding showed that the intervening factors can be classified into three themes: non-working considerations, executive problems and infrastructural problems, and 12 sub-themes. In the validation of qualitative findings, three sub-themes were eliminated and nine sub-themes were confirmed in the quantitative validation stage. The average adjusted coefficient of the model is 0.86 and the good of fitness the quantitative model is 0.52 and is very high.
خلاصه ماشینی:
اين پژوهش ترکيبي با ترکيبي از رويکرد کيفي داده بنياد با استفاده از ابزار مصاحبه نيمه ساختار يافته و رويکرد کمي پيمايشي با استفاده از پرسشنامه حاصل از مطالعه کيفي انجام يافته است تعداد مشارکت کنندگان اين پژوهش در مرحله کيفي ١٤ نفر از خبرگان که با روش نمونه گيري موارد بارز انتخاب و در مرحله کمي ٣٠٠ نفر از کارکنان و مديران شعبات يکي از بانکها در سطح کشور بوده اند با روش نمونه گيري تصادفي خوشه اي و برحسب نواحي شمال ، جنوب ، مرکز، غرب و شرق کشور انتخاب شدند .
لذا هدف اصلي پژوهش حاضر شناسايي عوامل مداخله گر در سياستگذاري آموزش نيروي انساني در بانک بر اساس الگوي پارادايمي رويکرد تئوري داده بنياد و اعتبار سنجي آن بوده است روش شناسي پژوهش در اين پژوهش از روش شناسي ترکيبي استفاده شده است .
با توجه به يافته ها، نتايج حاصل در بخش کيفي پژوهش ، در جدول يک بر اساس الگوي پاراديمي روش شناسي داده بنياد، مضمون ها و زيرمضمون هاي عوامل مداخله گر در سياستگذاري آموزش نيروي انساني ارائه شده است .
در راستاي نتايج پژوهش حاضر مي توان گفت : در نظام سياستگذاري آموزش نيروي انساني در بانک ، توجه به عوامل مداخله گر در سياستگذاري آموزش شايسته توجه بيشتري است بر اين اساس پيشنهاد مي شود، يافته هاي اين پژوهش به عنوان مبنايي براي سياستگذاري آموزش و توانمند سازي کارکنان و مديران استفاده و ملاحظات غيرکاري، مشکلات زيرساختي و اجرايي و رفع آنها در فرآيند سياستگذاري آموزش نيروي انساني مورد توجه قرار گيرد.