چکیده:
نویسنده تلاش کرده که به مهمترین خصوصیات روشنفکری دهه 1370 بپردازد و
آن اعتقاد به «دین دنیوی» و «دین اخروی» است. وی معتقد است روشنفکران دینی در دهه 70
در باب دین، دنیویاندیش بودند، اما اکنون وقت آن رسیده است که اخرویاندیش باشیم و از
منظر نوینی به تحلیل دین بپردازیم. وی در ادامه تلاش میکند تعریفی از هر یک ارائه دهد و
تفاوت هر یک را بررسی کند. وی در تعریف «دین اخروی» معتقد است دین بیانگر راه سعادت
اخروی ماست و انبیا، در درجه اول آمدهاند تا بگویند که جهانی و حیاتی پس از مرگ هست و
آدمی باید خود را برای آن آماده کند و آمادگی برای آن جهان هم در گرو نفی تعلقات و پیوند با
خداست. همینطور در تعریف «دنیویاندیشی در دین» میگوید دین دنیوی یعنی بیرون
کشیدن عناصری از دین که بهکار ساماندهی امور دنیا بیاید یعنی ترجمه و تفسیر و تحلیلی از
دین که مایه حرکت و حیات و خصوصا برتری دنیوی مؤمنان گردد. هر کدام از این رویکردها
دارای ضعفها و قوتهایی است که نویسنده معتقد است باید برداشت ما از دین عوض شود و
از منظر نوینی به این مسئله توجه کنیم.
خلاصه ماشینی:
"«دین اخروی» بنا به تعریف برداشتی از دین است که طبق آن، دین بیانگر راه سعادت اخروی ماست و انبیا در درجه اول آمدهاند تا بگویند که جهانی و حیاتی پس از مرگ هست و آدمی باید خود را برای آن آماده کند و آمادگی برای آن جهان هم در گرو نفی تعلقات و پیوند با خداست و البته آدمی در مسیر آماده کردن خود برای آن جهان لازم است تا سهم این دنیا را بدهد و از مزاحمت و مانع تراشی آن جلوگیری کند.
6. نویسنده معتقد است که دین اخروی «مسئله علم و دین را به گونه خاص فیصله میدهد» و در ادامه معتقد است که بین علوم طبیعی با آموزههای دینی تعارضی قابل تصور نخواهد بود و آن علوم به هر راه که کشیده شوند و هر دستاوردی که داشته باشند اساسا در قلمرو سخن انبیا و مقوله ارائه طریق برای سعادت اخروی نمیتوانند وارد شوند این همان چیزی است که انسان مدرن به دنبال آن است و حال اینکه نویسنده باید به رابطه علم و دین اشاره میکرد؛ زیرا بین نسبت علم و دین، چند دیدگاه وجود دارد."