چکیده:
نسخههای خطی گنجینههای ارزشمندی است که میتواند نمای روشنی از لایه های زبانی، ادبی، هنری و جامعه شناسی هر دوران را بازنمایی کند. یکی از این گنجینهها نسخه خطی مجمع الشعراء از سالار نامی که میگویند از مخترعات خواجه رستم خوریانی متخلص به رستم متعلق به قرن نهم هجری است و شامل 25800 بیت از شعر شاعران بر اساس حروف الفباست و به صورت تک نسخه در کتابخانهی مجلس به شماره نسخه 530 نگه داری میشود. این نسخه به صورت جُنگ بوده و دربردارنده آثار و اشعار بسیاری از شاعران شناخته شده و ناشناخته ادب فارسی است. یکی از این شاعران ناشناخته یحیی قانی است که امیر رستم در مجمع الشعراء از وی به نام مولانا یحیی قانی طبیب یاد میکند. اشعار موجود از قانی نزدیک به 500 بیت و در قالب غزل و قصیده است، وی غزلیات را در باب عشق سروده است و تجربههای تلخ و شیرین خود را از روزگار بیان کرده است. قصاید نیز با موضوع حمد خداوند، نعت رسول، منقبت حضرت علی و موعظه است. اشعار قانی از منظر سبک شناسی در سطح آوایی از صنایع بدیع در حد تناسب بهره گرفته و به همین سبب زبان شعر او ساده و قابل فهم است. در سطح ادبی یکی از پربسامدترین مختصات ادبی اشعار او تشبیه است. در سطح نحوی معمولا اجزای اصلی جمله ذکر شده و حذفها و جابه جاییها در اجزای جملات به گونهای نیست که به تعقید بینجامد. در سطح لغوی کاربرد واژهای عربی به ویژه در قصاید به اقتضای موضوع حمد و تلمیح به آیات و احادیث اجتناب ناپذیر است. این پژوهش به معرفی یحیی قانی و ویژگی سبکی شعر او بر اساس تصحیح نسخه خطی مجمع الشعراء پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
چون خيال رخ محبوب عيان گشت بخواب گفته بودم که بنوشم پس از اين باده ناب (همان ،٢٠:ص ٦٢) من که مست مي عشق رخ جانان باشم همچو ابروي خوشش سجده کنم در محراب (همان ،٢١:ص ٦٢) ترک رندي کنم و بيخودي و قلاشي به سرکوي دلارام برآيم به شتاب (همان ،٢٢: ص ٦٢) چون سرت مست مي عشق حقيقي است مترس کز پي شرب مجازي نکند دوست خطاب (همان ،٢٣:ص ٦٢) يحيي قاني در شعر خود اظهار مي کند که در راه عشق به نام و ننگ و سخن ديگران توجهي ندارد: ندارم باکي از منع رقيبان همي گويم بلند آري که دارد (همان ،٤٢:ص ١٩٣) منعم مکن اي مدعي از عشق نکويان کز عاشق شوريده دل اين کار عجيبست (همان ،٦: ص ١١٦) هر دل که سراسيمه زنجير بتان شد او را چه غم از سرزنش قول رقيبست (همان ،٧:ص ١١٦) برتري معشوق : مه جمال تو از مهر باج بستاند لبت ز چشمه حيوان خراج بستاند (همان ،٤:ص ١٩٤) گل ز شرم روي تو در غنچه پنهان نيست هست سرو را در پيش قدت اعتباري هست نيست (همان ،١٣:ص ١١٦) به بوسه ايي ز لبت عمر جاودانم بخش که لعل تو به صفت رشک آب حيوانست (همان ،٢٩:ص ١١٦) ناليدن از دست معشوق به سبب توجه به رقيب : روز و شب با دشمنانم ذوق و عشرت مي کني هيچ مي گويي فلاني در شماري هست نيست (همان ،١٧:ص ١١٦) توحيد يحيي قاني در قصيده اي پنجاه بيتي با مطلع به حمد خداوند پرداخته است : سپاس و شکر بي پايان واهب جان ر منزه خالق انس و ملک صبوح سبحان را (همان ،١٢:ص ٤٣٨) عرفان «شعر عرفاني شعري است که ارباب معاني در بيان اصول و مواجيد و حقايق معنوي سرودند» (پورجوادي ، ١٣٧٠: ٣).