چکیده:
ایشان در تحلیل انتخابات اخیر ریاست جمهوری معتقدند که، انتخاب آقای
احمدینژاد، پیروزی جبهه سنتگرا و دینمدار و مردمگرا بر اشرافیت غربگرا و تجملگرا بود.
ریشه این انتخابات به مشروط برمیگردد که دو جبهه روحانیت اصولگرا و سنتگرای
عارفمسلک در مقابل روحانیت روشنفکر فلسفهمسلک قرار گرفته بودند. آنها که فلسفی
میاندیشیدند به جبهه غربگرا پیوستند. از روحانیون تا روشنفکران تودهای تا هایدگری و
شاهنشاهی و پشت سر احمدینژاد عرفانمدارها، اخلاقمدارها و مردممدارها بودند. یعنی
همانها که پشت سر امام بودند و انقلاب را به پیروزی رساندند.
خلاصه ماشینی:
"در پاسخ به این تحلیل که سازمان مجاهدین انقلاب، آقای مصباح را، مبلغ اسلام انجمن حجتیه در مقابل اسلام صدرایی امام خمینی قدسسره و همجهت با آقای هاشمی رفسنجانی میداند معتقد است که، آنها ملاصدرا را نشناختهاند؛ بسیاری از کسانی که فلسفه ملاصدرا تدریس میکنند، آن را نفهمیدهاند و نیز امام را هم نفهمیدهاند.
همچنین حمایت آخوند خراسانی، از مشروطیت را، حمایت فلسفهمسلکها از مشروطه و مخالفت شیخ فضل الله نوری و سید محمد کاظم یزدی صاحب عروة را مخالفت عرفانمسلکها از مشروطه قلمداد کردن نیز دچار نوعی ابهام است، به صرف اینکه آخوند خراسانی در اصول فقه مشهور است و محمدکاظم یزدی در فقه نمیتوان یکی را فلسفهمسلک و دیگری را عرفانمسلک خواند.
ایشان معتقدند که در مشروطه و دوره رضاخان و نهضت ملی نفت در یک طرف قصه، قصه نخبگی بود و منورالفکرها و جمعی از نخبگان خودمحور سرکار میآیند و مردم را به خود فرامیخوانند و در یک طرف شیخ فضل الله نوری و تا حدودی شهید مدرس و آیت الله کاشانی مردممحور قرار دارد."