چکیده:
برنامه آموزشی فلسفه برای کودکان (فبک)، نیم قرن پیش به ابتکار متیو لیپمن آمریکایی پایه گذاری شد. این برنامه به مساله تعلیم و تربیت نگاهی نو دارد و مهارت های ارزشمند تفکر همچون خلاقیت، کنجکاوی، انتقاد، استدلال، داوری و... را به کودکان می آموزد. در این برنامه مواد درسی داستان هایی است که در آن ها رویدادهای پیچیده و موقعیت های چالشی زندگی شبیه سازی شده تا مخاطب با تفکر در آن ها آمادگی برخورد منطقی با رویدادها و موقعیت های مشابه در زندگی واقعی را پیدا کند. چنین داستان هایی متفاوت با داستان های معمولی و از غنای ادبی، فلسفی و روانشناختی برخوردار است. این جستار که با روش توصیفی- تحلیلی و بهره گیری از منابع کتابخانه ای صورت گرفته، غنای روانشناختی مجموعه داستان « تنور و داستان های دیگر» هوشنگ مرادی کرمانی را بررسی کرده است. بر این اساس هر داستان در دو ساحت زبان نگارش و درک واژگانی کودک و نوجوان و تناسب مفاهیم با درک و دریافت کودک و نوجوان، بررسی شده است. دستاورد پژوهش نشان می دهد که در هر دو ساحت، از مجموع ۱۵ داستان، ۱۲ داستان مطلوب و ۳ داستان تا حدی مطلوب است. بنابراین غنای روانشناختی داستان ها بالاست و با بازنویسی و اصلاح ضعف هایی که در آن ها وجود دارد، داستان ها از این منظر، مناسب استفاد در برنامه فلسفه برای کودکان خواهندشد.
خلاصه ماشینی:
به اين معني که در نگارش يا گزينش اين گونه داستانها و خوانش و اجراي آنها در حلقۀ کندوکاو فلسفي، افزون بر غناي ادبي و فلسفي، در داستان ميبايست نخست ادبيات و زبان و واژهها متناسب با هر سن و مرحلۀ رشدي تنظيم شدهباشند؛ و دوم اين که موضوعات محوري داستان، متناسب با موضوعات و مسائل واقعي زندگي کودکان در هر مرحلۀ سني باشد؛ يعني داستان متناسب با نيازها، عواطف ، احساسات و ويژگيهاي روانشناختي کودک و مناسب سن او باشد (مجيد حبيبي عراقي، ١٣٩٤: ٩١؛ هدايتي، ١٣٩٦: .
سنگ اول : زبان داستان اگر چه امروزي و مناسب گروه سني «د» است ؛ اما به نظر ميرسد با توجه به اين که داستان در فضاي مکاني و زماني مربوط به گذشت در جريان است ، نويسنده هم سعي کردهاست در برخي از موقعيت هاي زبان را تا حدي با فضاي داستان هماهنگ کند و لغات و کنايات و تعبيراتي متناسب با آن به کار ببرد که اين مسأله باعث ايجاد دشواريهاي زباني در داستان شده که نيازمند بازنويسي است : «پيش از آن هر کس ميمرد، با گل و خاک قبرش را ميپوشاندند، کمي هم رويش را قلمبه ميکردند که با زمين صاف فرق کند، قلمبه عينهو بالشت درازي بود.
ک : همان: ٦٠ و ٦١)؛ که بايد در بازنويسي آنها را تغيير داد؛ زيرا علاوه بر اين که متناسب با درک کودکان نيست ، ممکن است بدآموزي هم داشته باشد.
اين قسمت از داستان متناسب درک کودکان نيست و ميتواند براي آنها بدآموزي داشته باشد.