چکیده:
شناختحقیقت وجود انسان یکیاز مهمترین شاخههای معرفتبشری و از جذابترین مباحث انسانشناسی در مباحث فلسفه بوده است. همواره یکی از سؤالات اساسی انسان این استکه غایتوجودی او چیست؟و برای چه آفریده شدهاست؟ پاسخ این سؤال بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا ازسویی ارضاءکنندةمیل حقیقتطلبی انسان و از سوی دیگر، تعیین-کنندة روش زندگی اوست. موضوع غایتوجودی انسان در مکاتب مختلف در طول تاریخ موردبحث بودهاست. اگر انسان به غایت وجودی خویش پی ببرد، میتواند تأثیر زیادی در حُسن انتخاب یا سوء انتخاب مسیرش در طول زندگی داشته باشد. زیرا براساس حکمتصدرایی، انسان مسافری استکه مقصد و مسیرکمال او را خداوندمتعال تعیینکردهاست و به او امکانات و استعداد و اراده و اختیار دادهاست تا با حُسنانتخاب و ارادة خود، مسیرکمال و سعادت را بپیماید و به فوز و فلاح و قربالهی برسد؛ و یا با سوءاختیار خودش در مسیر شقاوت و ضلالتگام بردارد. این مقاله سعیکرده اندیشه های بدیعیکه ملاصدرا دربارة این مسأله در آثار خویش بیانکرده، واکاوی نماید و به این نتیجه دستیافتهکه او غایت را همان حکمتحقیقی «معرفتوجود، صفات و فعل خداوند و معرفتنفس و چگونگیمعاد آن» میداند؛ و این حکمتحقیقی را با «سعادتعقلی» یکی میداند، و معتقد است؛ موجودیکه سعادتحقیقی دارد بهکمالنهایی خود رسیده و او همان«انسانکامل» است.
The cognition of the human’s truth is one of the most important fields of human knowledge and one of the most attractive issues in anthropology discussions in philosophy. The final goal of human life and the reason of human creation are among the most fundamental questions.The answer given to these questions is very important since it is both the satisfaction of the truth seeking desire of human beings and also the determination of his life style.The final goal of human life and the factors of its realization and prevention has been discussed in different schools and thoughts during the history. If a human being find out his/her final goal, he can use them in their good choices and bad choices through his/her life. Since according to Sadraee’s wisdom, human being is a traveler whose destination and path of perfection have been determined by God, almighty and the facilities, talent, will and authority have been given to him to lead the path of perfection and happiness with the goodness of his choice and will to reach victory, prosperity and nearness to God; or he may lead to the path of cruelty and misguidance by his own wrong will.
خلاصه ماشینی:
روش پژوهش توصـيفي - تحليلي بوده و نتايج نشان داد ملاصدرا غايت را همان حکمـت حقيقـي «معرفـت وجـود، صـفات و فعـل خداونـد و معرفت نفس و چگونگي معاد آن » دانسته و اين حکمت حقيقي را با «سـعادت عقلـي» يکـي ميدانـد و معتقـد اسـت موجودي که سعادت حقيقي دارد، به کمال نهايي خود رسيده و او همان «انسان کامل » است .
بدين معنا که فاعل هميشه براي کمال خودش کار انجام ميدهد و مقصود اصلي در همۀ افعالي که از فاعل صدور مييابد، خود فاعل است ، حتي کسي که به انسان درمانده اي احسان ميکنـد، تـا او را شادمان سازد، اگرچه در آغاز چنين مينمايد که هدف او از اين کار شـادمان سـاختن آن شـخص درمانـده اسـت ، نـه چيزي که مربوط به شخص فاعل ميباشد، اما اگر دقت شود، دانسته ميشود که غايت در اين جا نيـز مربـوط بـه خـود فاعل است ، زيرا او با ديدن احوال ناگوار آن مسکين ، اندوهگين و متأثر شده و بـا احسـان خـود ميخواهـد آن غـم و اندوه را از خودش برطرف سازد.
بنابراين ، براي پاسخ به ايـن پرسـش کـه سـعادت حقيقي انسان کدام است ، بايد به اين پرسش پاسخ دهيم که کمال عقل و سعادت آن ، در چيست ؟ ملاصدرا، سعادت عقل نظري را معرفت حقايق وجودي از مبدأ هستي تا آخرين مرتبۀ وجود ميداند، زيرا بـراي عقـل نظري به جز ادراک و معرفت ، کمال ديگري متصور نيست .