چکیده:
احمد بن محمد، از فقهای صاحبسبک قرن دهم هجری است، بهسبب تحقیقات دقیق و پرهیزکاری، به محقق معروف است؛ روش فقهپژوهی او چنان ویژگیهای برجستهای دارد که مکتب خاصی را در ادوار فقه به خود اختصاص داده است. یکی از آثار وی مجمع الفایده و البرهان، در شرح ارشاد الاذهان علامه حلی است، که به نوآوری در فقه امامیه، شهرت یافته است. او در این اثر مهم، همانند فقیهان سلف به کتاب و سنت استناد کرده و از نهاد عقل به فراوانی در معانی گوناگون، قواعد فقهی، اصول عملی، عقل قطعی و... استناد میکند؛ آنگونه که گاهی با تکیه بر آن، نظریههای مشهور را به چالش میکشد و در این روند بر پایۀ اصول فقهی، برای حوادث واقعه، نظریاتی ارائه میدهد. این پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی به بررسی نقش و کاربرد دلیل عقلی در این کتاب پرداخته و به این نتیجه دست یازیده است که وی بهدلیل عقلی نگاه خاصی داشته و به استناد برخی از نظریات فقهی را که پشتوانهای جزء شهرت نداشته، به چالش کشیده و فتاوای منحصربهفرد داده است.
Ahmad ibn Muhammad is one of the jurists with the style of the tenth centuries AH. He is known as a scholar because of his in-depth research, asceticism, and piety; his method of jurisprudence has such outstanding features that it has a special style and school in the periods of jurisprudence. One of his works Majma''ul Faidah Wal Burhan - an explanation to Irshadul Azhan by Allamah Hilli - has been known as an initiative in Imamiyyah jurisprudence. In this important work, he has cited to the Book and Sunnah like his predecessors and referred abundantly to intellect in different meanings, jurisprudential rules, practical principles, absolute intellect, etc.. As it sometimes relies on it to challenge popular theories and proposes some theories about factual incidents based on jurisprudential principles. Using a descriptive-analytical method, this research has analyzed the role and application of rational proof in this book and has come to the conclusion that he has taken a special look at rational proof and relying on it he has challenged some jurisprudential theories that have no support other than fame and has given unique fatwas.
خلاصه ماشینی:
وي پس از بررسي اين حکم مي گويد: کسي کـه نمـي توانـد از بـلاد شرک هجرت نمايد حکم مذکور (وجوب مهاجرت ) از او برداشته مي شـود: «کمـا ان دليـل عدم الوجوب مع عدم القدرٔە هو الايۀ قوله تعالي « الا المستضـعفين » (نسـاء: ٩٧) و العقـل ايضا (اردبيلي ، ١٤٠٩ق ، ج ٦: ٤٤٦) که به عقل و نقل استناد کرده است و بـه نظـر مـي آيـد منظور از عقل همان قاعدٔە نفي عسر و حرج اسـت .
عقل به معناي قاعدٔە حرمت معاونت بر فعل حرام يکي از قواعدي را که محقق اردبيلي آن را از مصـاديق دليـل عقلـي دانسـته اسـت ، قاعـدٔە معاونت بر فعل حرام است که آيۀ شريفۀ «ولاتعانوا علي الاثم و العدوان » (مائده : ١٠) بر آن دلالت دارد که شايد بتوان گفت عقل حکم مي کند، معاونـت در جـرم نيـز بـه جهـت دارا بودن عناصر تحقق عمل مجرمانه ، مشمول مجازات مي شود که فقيهان متعددي به اين قاعده استناد کرده اند (شهيد ثاني، ١٤١٠ق ، ج ٣: ٢٧؛ محقـق کرکـي، ١٤٠٩ق ، ج ٤: ٧) و محقـق اردبيلي دربارٔە درک عقلي آن مي گويد: «لاشک في تحريم معونۀ احد مـن الظلمـه والفسـقه في الظلم و الفسق ويدل عليه العقل و النقل من الکتاب والسنه والاجمـاع (محقـق اردبيلـي، ١٤٠٩ق ، ج ٨: ٦٤).