چکیده:
طلاق غیابی ِبا حکم قضایی یکی از راههای جدایی بین دو همسر است که حاکم شرع، به درخواست زوجه، انجام میدهد، به این بیان که زوجه با هدف تحقق حقوقش و رفع تحیّر و سرگردانی، ضمن مراجعه به قاضی، صدور حکم طلاق را از ایشان مطالبه میکند. این موضوع مسئلهای پیشینهدار است و همواره محل بحث فقهای مذاهب پنجگانه بوده است. از این جهت پرسش اساسی مقاله حاضر این است که: آیا «عدالت» در شهادت شاهدان ِچنین طلاقی شرطیت دارد؟ آثار و ویژگیهای چنین شهادتی کدام است؟ بدیهی است یکی از روشهای تأمین حقوق زوجه در چنین اموری، ورود حاکم شرع برای رساندن زوجه به حقّ شرعی و قانونیاش است. بر این اساس، نوشتار حاضر با روش توصیفیتحلیلی و با اتکا بر منابع اصیل دینی، این مسئله را تجزیه و تحلیل کرده است. نتیجه آنکه لزوم شرط عدالت برای شهود مرد و تأثیر حکمی آن در تحقق این نوع طلاق بیانگر آن است که در اثبات عدالت فرد، احراز عدالت فرد به حسن ظاهر و اشتهار عرفیه کفایت از اثبات میکند و مسئولیت شرعی و حقوقی آن بر عهده تعیینکننده است و در صورت احرازنشدن، طلاق کان لم یکن خواهد بود، ولی حکم صادرشده باقی و معتبر است.
Divorce in absentia by court order is one of the ways of separation between the spouses that the ruler of Sharia performs at the request of the wife, in such a way that the wife with the aim of fulfilling her rights and removing bewilderment, by referring to the judge, demands the issuance of the divorce decree. This is a long-standing issue and has always been the subject of discussion among the jurists of the five denominations. Therefore, the main question of the present article is: Is "justice" conditional on the testimony of witnesses to such a divorce? What are the effects and characteristics of such testimony? Obviously, one of the methods of securing the wife's rights in such matters is the action of the ruler of Sharia to bring the wife to her religious and legal rights. Accordingly, the present paper has analyzed the issue using the descriptive-analytical method and relying on authentic religious sources. The conclusion is that the necessity of the condition of "justice" for the male witnesses and its legal effect in the realization of this type of divorce indicates that for proving the justice of an individual, recognizing his justice by good appearance and customary reputation is sufficient and its religious and legal responsibility is upon the discerner. And if the justice is not recognized, the divorce will be void, but the verdict will remain valid.
خلاصه ماشینی:
مطالعاتفقهي حقوقيزن وخانواده سال سوم ، شماره پنجم ، بهار و تابستان ١٣٩٩، ص ٥١-٧٤ « مقاله پژوهشي » بازکاوي فقهي لزوم اشهاد و شرايط آن با تأکيد بر شرط 1 عدالت در طلاق قضايي * مهين محمدي محمدعلي راغبي ** عباس علي حيدري *** سيد عليرضا حسيني **** [تاريخ دريافت : ١٣٩٩/٠٩/١٦ تاريخ پذيرش : ١٣٩٩/١٢/٠٦] چکيده طلاق غيابي با حکم قضايي يکي از راه هاي جدايي بين دو همسر است که حاکم شرع ، به درخواست زوجه ، انجام ميدهد، به اين بيان که زوجه با هدف تحقق حقوقش و رفع تحير و سرگرداني، ضمن مراجعه به قاضي، صدور حکم طلاق را از ايشان مطالبه ميکند.
نتيجه آنکه لزوم شرط عدالت براي شهود مرد و تأثير حکمي آن در تحقق اين نوع طلاق بيانگر آن است که در اثبات عدالت فرد، احراز عدالت فرد به حسن ظاهر و اشتهار عرفيه کفايت از اثبات ميکند و مسئوليت شرعي و حقوقي آن بر عهده تعيين کننده است و در صورت احرازنشدن ، طلاق کان لم يکن خواهد بود، ولي حکم صادرشده باقي و معتبر است .
با توجه به اينکه پس از درخواست زوجه و صدور حکم قاضي براي طلاق ، مسئله حضور شهود مطرح ميشود، بايد پرسيد: آيا در طلاق قضايي، لزوم بر تعيين شهود است ؟ و در صورت لزوم ، شرايط و احکام آن چيست ؟ زيرا با بررسيهاي انجام شده ، محققان حقوقي و فقهي در بيان ارکان طلاق قضايي و شرايط آن به طلاق دهنده ، طلاق گيرنده و قصد و رضا اشاره کرده اند، ولي درباره اشهاد شهود، و شرايط و احکام مربوط به آن سخني به ميان نياورده اند.