چکیده:
بنا به رخدادهای اجتماعی- فرهنگی ایران پس از مشروطیت، شکلهای فراخوانی سوژههای انسانی و وجوه برساخت هویتی آنان تغییرکرده؛ این امر بر برساخت سوژههای داستانی اثر گذاشت. یکی از این موارد شکل متمایز فراخوانی جنسیتی سوژههای زن است که در همان داستانهای آغازین ادبیات معاصر فارسی بویژه در داستانهای صادق هدایت دیده میشود. در این نوشتار با نگاهی برساختگرایانه، خطاب و فراخوانی جنسیتی سوژهها در داستانهای صادق هدایت طبقهبندی و تفسیر شدهاست. برای تبیین سطح کلان بحث، به نظریه آلتوسر و برای تحلیل دلالتهای متنی به آرای گافمن، براون و لوینسون استناد شدهاست. نتیجه نشان میدهد که برساخت موقعیت/ وضعیت هر یک از سوژههای داستانی حاصل سه سطح فراخوانی تنانه، کنشمحور و متعلقاتمحور است که بر زبان راویان یا سوژههای داستانی جاری شده و همین خطابها سبب وجهه مثبت یا منفی سوژهها شدهاست. البته در خطاب و فراخوانی تنانه، اگرچه توصیف بدنها به شکل ابژکتیو و عینی صورت گرفتهاست، به هنگام ارزیابی و قضاوت درباب همان بدنها، معیار وجههبخشی، ذهنی- ذوقی و مبتنی بر معیارهای زیباییشناختی کلاسیک است. برعکس سطح مذکور، بنا به غلبه نگاه رئالیستی بر متنها، در فراخوانیهای کنش و متعلقاتمحور، مناسبات طبقاتی و شکلهای سلیقه و مصرف سوژههای موضوع فراخوانی، ملاک انواع وجههبخشی است. بر همین اساس اگرچه کلیت برساخت جنسیتی سوژههای زن داستانهای هدایت همسو با فردیتگرایی جهان معاصر بر مناسبات شخصی و تاریخی سوژهها استوار است، ملاکهای وجههبخشی در آن، به صورت مرزی و توأمان بر مبنای انواعی از معیارهای معرفتی- زیباییشناختی کلاسیک و معاصر سامان یافتهاست.
Due to the post-Reformation socio-cultural events in Iran, forms of the Interpellation of humane subjects and the origin of their identity formation have changed, and this has consequently affected the construction of story subjects. Unique Interpellation of female subjects in the early stories of Persian literature, especially in those of Hedayat's, could be cited as a great example of this phenomenon. Employing a constructivist viewpoint, the present paper seeks to interpret and classify the gender-based addressing and Interpellation of subjects in Hedayat's stories. In doing so, Althusser's theory has been referred to for macro discussions, and for more micro analyses of textual signs, Goffman, Brown and Lewinson's theories have been used. The results show that the construction of location-situation of each fictional subject is in fact resulted in three layers of bodily, reaction-oriented and belonging-oriented interpellation which have been expressed by narrators and fictional subjects and have accordingly created positive or negative faces for the subjects. Although bodies have been objectively described in bodily Interpellation, the final assessment of the same bodies, as the main criterion of face-formation, is basically done by mental factors, on the basis of classical aesthetics. On the contrary, due to the dominance of realism on texts, in reaction-oriented and belongings-oriented layers of interpellation, class relations, forms of consumption, and taste of subjects are among the main criteria for face-formation. Though the gender-based construction of female subjects in Hedayat's stories, in line with the attested individuality in the contemporary world, is mainly based on personal and historical relations of subjects, its face-forming criteria have been formulated on the basis of a variety of epistemic and aesthetical factors.
خلاصه ماشینی:
نتیجه نشان میدهد که برساخت موقعیت / وضـعیت هـر یـک از سـوژه هـای داسـتانی حاصـل سـه سـطح فراخوانی تنانه ، کنش محور و متعلقات محور است که بر زبان راویـان یـا سـوژه هـای داسـتانی جـاری شـده و همین خطاب ها سبب وجهه مثبت یا منفی سوژه ها شده اسـت .
در داستان های هدایت خطاب و فراخوانی تنانه سوژه های زن با وجهـه منفـی دو شـکل دارد: در دسته اول وجوهی از نشانه های فیزیکی افـراد کـه بـه شـکل ابژکتیـو و عینـی از زبـان راوی، بازنمایی میشود و چنان مینماید کـه راوی سـعی دارد آنهـا را نازیبـا معرفـی کنـد درحـالیکـه ویژگیهای برشمرده شده ، زشت نیست یا برای همه سـلیقه هـا زشـتی و وجهـه منفـی را تـداعی نمیکند: «آبجیخانم خواهر بزرگ ماهرخ بود.
دسته دوم بازنمایی وجهه منفی دربردارنده خطاب هایی است که در آنها راوی بـا نگـاهی ابژکتیو و از نمایی نزدیک توصیف هایی از سوژه های زن ارائـه مـیدهـد کـه بنـا بـه ماهیـت گروتسکی آنها واقعاً عدم تناسب یا زشتی را نشان میدهد و ارزیابی و قضـاوت راوی نیـز بـا توصیف انجام شده ، همخوانی دارد: « [علویه خانم ] زن چـاقی کـه موهـای وزکـرده ، پلـک هـای متـورم ، صـورت پـر کـک مـک ، پستان های درشت آویزان داشت پول ها را به دقت جمع میکرد» (هدایت ، ١٣٤٣: ١٣).
کنش دیگری که در برساخت وجهه منفی سوژه های زن در داسـتان هـا مـؤثر اسـت بـاور بـه خرافه و انجام رفتارهای خرافی است : «جیران خانم که تا حالا از دهنش مثل دهنـه خیـک شـیره دعا بیرون میآمد، روی زبانش را برای سفیدبختی خال آبی به شکل خروس کوبیده بود، اسـتغفار میکرد و تسبیح میانداخت خودش را داخل صحبت کرد» (هدایت ، ١٣٤٣: ١٨).