چکیده:
در گفتمانشناسی برای کشف و توجیه رابطۀ صورت و بار منظوری سخن در ارتباط کلامی و تشخیص منظور گوینده، بهرهگیری از نظریۀ استنباطی گرایس بهویژه تضمن و تلمیح مطرح در آراء او بسیار اهمیت دارد. در تحلیل متون ادبی نیز که صحنۀ حضور صور خیال است و غالباً کلمات و جملات، حامل معانی ضمنی و مجازی است، تضمنهای کلامی گرایس، قابلیت و کارایی لازم برای توجیه و تفسیر معانی ضمنی را داراست. پژوهش حاضر با استفاده از نظریۀ استنباطی و اصول همکاری گرایس و نیز مبحث اقتضای ظاهر در معانی سنتی، چگونگی عدول از هنجارهای زبان خودکار و تبدیل آن به زبانی ادبی- عرفانی را در غزلی از حافظ بررسی و معانی تلویحی و تضمنهای عرفانی آن را در چارچوبی روشمند، محاسبه و استنباط میکند. بدین منظور ابتدا نظریۀ گرایس تشریح و با مبحث اقتضای ظاهر تکمیل میشود. سپس با تکیه بر آن و با بهرهگیری از روشی توصیفی- تحلیلی، نخستین غزل دیوان حافظ بررسی و پیامهای افزون بر کلام او که معنای مقصود اوست استخراج میشود. این تحلیل نشان میدهد حافظ در این غزل با نقض اصول همکاری گرایس و عدول از هنجارهای زبان معیار، کلمات و جملات را در معانی دیگر بهکار برده و با ایراد کلام برخلاف مقتضای ظاهر، زبانی عرفانی را در قالب غزلی تلفیقی پدید آوردهاست. تحلیل زبان عرفانی در آثار ادبی از حوزههای جدید ادبیات عرفانی است و دستاورد تحقیق حاضر، توجیه و تبیین علمی و روشمند زبان عرفانی حافظ در غزل مورد نظر، با استفاده از ابزارهای قابل اتکاء کاربردشناسی زبان است.
In discourse analysis, using Grice’s inference theory -specially the implication that is discussed in his opinion- is very important for discovering and justifying the relation between discourse form and its illocutionary force in verbal communication and also determining the speaker’s intention. For analyzing literary texts that are filled with rare portraitures and words and sentences usually have implicit and metaphorical meaning, Grice’s verbal implications can interpret them very well. This article studies the quality of deviation from standard language norms and it’s transforming to mystic and literary language in a sonnet of Hafez, using the inference theory and Grice’s cooperative principles, and also calculates and infers the implicit meaning in a methodic and systematic frame. Therefore, first of all Grice’s theory and his opinions such as conversational implicatures are explained and they are accomplished with appearance appropriateness in classic rhetoric. Then the first sonnet of Hafez is studied using a descriptive- analytic method and his intentions beyond his words are extracted. This analysis shows that Hafez has reversed Grice’s cooperative principles in this sonnet and has deviated from standard language norms so he can use words and sentences in other meanings, and has created a mystical- literary language in template of an integrative sonnet. This research’s accomplishment is justifying and explaining Hafez’s mystical language in the current sonnet scientifically and with a model theory using efficient devices of pragmatics.
خلاصه ماشینی:
این تحلیل نشان میدهد کـه حـافظ در ایـن غـزل بـا عدم رعایت اصول همکاری گرایس و عدول از هنجارهای زبان معیـار، کلمـات و جمـلات را در معـانی دیگـر به کار برده و با ایراد کلام برخلاف مقتضای ظاهر، زبانی عرفانی را در قالـب غزلـی تلفیقـی پدیـد آورده اسـت .
پژوهش حاضر به این پرسش ها پاسخ میدهد که حافظ برای تبدیل زبان ارجـاعی بـه زبـانی عاطفی- هنری و آفرینش متنی ادبی، از چه ابزارهایی بهره برده است و چگونه از هنجارهای زبـان معیار عدول و معانی تلویحی و ضمنی ایجاد کرده است ؟ برای یافتن پاسخ ، نخسـتین غـزل دیـوان حافظ را برگزیده ، با تکیه بر آراءِ معناشـناختی گـرایس و تلفیـق آن بـا آراءِ قـدمای علـم معـانی، فرایند آفرینش زبانی ادبی- عرفانی را در آن غزل ، تجزیه و تحلیل و ساز و کارهای مربـوط بـه آن را تبیین میکند.
در حوزه بحث مقتضای ظاهر نیز علاوه بر کتاب های بلاغی، مقالات ذیل اختصاصاً بـه ایـن مبحث پرداخته اند: رضایی (١٣٨٤) مهمترین موارد خروج کلام از مقتضای ظـاهر را بـه تفصـیل بررسی کرده و با آوردن شواهدی از زبان و ادبیات عرب ، غرض و نتیجه بلاغی هریـک را شـرح داده است .
ایـن نظریـه «از جهـت اینکـه نحـوه پیـدایش پیام هـا و معـانی را خـارج از چـارچوب معناشناسی صوری و با توجه به اصول کلام و شرایط برون زبانی حاکم بر بافت سخن توصیف و بررسی میکند، برای تحلیل گفتمان بسیار حائز اهمیت است » (آقاگل زاده ، ١٣٩٠: ٣٩).