چکیده:
این مقاله درباره ثبات معرفت در فرایند تغییر به بحث میپردازد و میکوشد به مناقشات وارد بر ثبات معرفت در فرایند تغییر عالِم، تغییر معلوم و نیز تغییر هر دو پاسخ گوید. درحقیقت این پژوهش در پی حل مسئلهای است که نخست آن را هراکلیتوس با بیان اینکه «همه چیز در سَیَلان است» و «در یک رودخانه نمیتوان دو بار شنا کرد»مطرح کرد و سپس کراتیلوس، از پیروان او، با این جمله که«در رودخانه حتی یک بار هم نمیتوان شنا کرد»، بر سخن هراکلیتوس مُهر تأیید نهاد. در پی آن، سوفسطاییان و شکاکان از سخن هراکلیتوس عدم ثبات معرفت را نتیجه گرفتند و از آن در جهت ترویج شکاکیت و نسبیگرایی بهره گرفتند. دربرابر، سقراط و افلاطون بر ثبات معرفت پای فشردند و در تثبیت آن بجد کوشیدند. گرچه راه حلی که آنها ارائه کردند، مورد قبول ارسطو واقع نشد و سرانجام خود به طریقی دیگر، حل مسئله را پیگیر شد؛ ولی راه حل او و دیگر راه حلهایی که متعاقباً برای حل مسئله ارائه شده است، هماکنون نیز در چالش است. نویسنده، در این مقاله، پس از ارزیابی راه حلهای ارائهشده، راه حل مسئله را به گونهای دیگر پی میگیرد. این راه حل، نخست از طریق بازاندیشی درباره مفهوم «ثبات» آغاز میشود و سپس «ثبات معرفت» در همه فروض تغییر در گونههای ادراک تبیین میشود.
خلاصه ماشینی:
وقتي ميگوييم : «ثبات علم » يا اينکه ٨ ميگوييم : «علم يک امر ثابت است » يا «مقوِّم علم ثبات است » يا «علم متقوِّم به ثبات است » و مانند آن ، از مفهوم ثبات و مشتقات آن ، واقعاً چه مراد ميشود؟ در زمان هاي گذشته ، در عصر سقراط و پيش از آن ، از «ثبات علم » اين معنا مراد ميشد که آنچه معلوم علم است ، بايد غير متغير و غير متحرک باشد؛ زيرا شکاکان و سوفسطائيان از سخن هراکليتوس که ميگفت : «همه چيز در سيلان است » يا «همه چيز در س يلان دائمي است »، نتيجه ميگرفتند که شناخت اشيا از اين جهت ممکن نيست که دائماً در تغيير و تحول هستند؛ از اين رو سقراط و افلاطون هم که در صدد پاسخ به شکاکان و سوفسطائيان بودند، بر مبناي همين پيش فرض به پاسخ آنها ميپرداختند.
بنابراين «تحليل ثبات معرفت » به «عدم دگرگوني در معلوم » با بن بست هايي در مقام پاسخ ، مواجه است ؛ زيرا پاسخ سقراط و افلاطون راه به جايي نميبرد و عقب نشيني ارسطو و اختصاص دادن ثبات به جوهر مادي نيز مشکلي را حل نميکند؛ چراکه معلومات منحصر به اعراض نيست و فرضيه ثبات جوهر مادي نيز با نظريه حرکت جوهري ملاصدرا از صحنه خارج ميشود؛ از سوي ديگر فاعل شناسا با حرکت جوهري ملاصدرا خود نيز در سيلان قرار ميگيرد و ثبات علم از ناحيه عالم هم دچار نوسان ميشود.
البته ارسطو خود به گونه اي ديگر به حل مسئله پرداخت و آن اين بود که موضوع معرفت در علم به عالم طبيعت ، جوهر مادي است و چون جوهر که حقيقت شيء است ، ثابت است ، علم حقيقي به امر متغير امکان پذير است ؛ ولي- چنان که گفتيم - اين پاسخ اولاً مشکل را در مورد اعراض شيء حل نميکند؛ ثانياً نظريه او در باب ثبات جوهر مادي نيز با نظريه حرکت جوهري ملاصدرا از مدار خارج شده است .