چکیده:
مسئله «علم انسان به خدا» با وجود اینکه در طول تاریخ دیرپای فلسفه و الهیات، سابقهای کهن دارد، اما همچنان ذهن متفکران دینی بهویژه فلاسفه دین و حتی برخی از معرفتشناسان معاصر را به خود مشغول داشته است. در این میان، فارابی معتقد است که قوای ادارکی بشر در شناخت اشیا و بهویژه خدا با محدودیتها و موانع مهمی مواجه است و ایجاد صورت معقول (مفهوم) خدا در ذهن یا عقل انسان مشکلاتی جدی به همراه دارد. همچنین نامها و اوصافی که خدا با آنها نامیده میشود، بهنحوی معنادار هستند و سخنگفتن از خدا بهگونهای که هم معتبر (صادق و موجّه) باشد و هم به مشکلات کلامی نینجامد (تنزیه خدا از مخلوقات حفظ شود و تشبیه او به مخلوقات منتفی گردد)، نهایتاً با زبان اشتراک معنوی امکانپذیر است. فارابی در کنار بیان فلسفی علم انسان به خدا، میکوشد تبیین عرفانی از آن نیز ارائه دهد و اگر فصوص الحکم را از آنِ وی بدانیم، او بحث مشبعی را به روش عرفا در باب موانع و محدودیتهای شناخت عقلیِ انسان از خدا و لزوم شناخت شهودیِ انسان از او مطرح کرده است. نوشتار حاضر، ضمن تبیین مباحث فوق، به بررسی و نقد دیدگاههای فارابی در این باره و نظرات برخی محققان میپردازد که تا حدی متعرض این مسئله شدهاند.
Although the matter of “human’s knowledge of God” has an age-old background in the history of philosophy and theology, but it still has occupied the minds of religious intellectuals especially philosophers of religion and even some contemporary epistemologists. Among these thinkers, Farabi believes human’s perceptual ability encounters serious restrictions and obstacles in the knowledge of some things especially God; and the creation of a rational picture of God in human’s mind or intellect ends up with serious problems. In addition, God’s names and attributes are somehow meaningful; and having a valid (true and justified) speech of God such that it does not lead to kalami [Islamic theological] problems (purifying –tanzih- of God from other creatures should be done, and there should be no resemblance between Him and other beings) is finally possible through univocal language. Giving a philosophical explanation of human’s knowledge of God, Farabi tries to present a mystical elaboration as well. If “Fosus al-Hekam” is his book, then he has presented a detailed discussion, using the mystics’ methods, on the obstacles and restrictions of the rational knowledge of God and the necessity of having an intuitional understanding of God. Explaining the above discussions, this writing investigates and criticizes Farabi’s views in this regard and discusses the ideas of some researchers who have dealt with the subject.
خلاصه ماشینی:
قابل ذکر اســت که فارابي در آثار خويش امکان اثبات وجود خدا از طريق عقل بشــري (براهين عقلي ) را پذيرفته ، بلکه خود نيز ادله اي بر آن اقامه کرده است و لذا اين بحث ، مسئله نوشتار حاضر ١.
مسئله اي که در نوشتار حاضر دنبال مي شود، اين است که آيا در آثار فارابي شناخت حقيقت خدا به وسيله عقل بشري امکانپذير است ؟ خدا به مثابه انيت و وجود محض ، فاقد هرگونه ماهيتي اســت ؛ بنابراين آنگاه که از «حقيقت » خدا سـخن ميگوييم ، مرادمان از حقيقت خدا قطعا ماهيت خدا نيسـت ؛ بلکه به تعبيري «هويت » او - هرچـه هســت - را مـدنظر داريم ؛ خواه اين هويـت را همـان وجود خدا بدانيم و خواه چيزي ديگري ؛ البته فرض چيز ديگري غير از وجود نيز در مورد خدا منتفي اســت ؛ چه هر چيز ديگري در کنار وجود براي خدا اثبات شود، به ترکيب خدا خواهد انجاميد و بساطت او از ميان خواهد رفت .
اما او پس از اين توضيح مي دهد که اين فقط يک «شأن» براي خدا است که صورت معقولش کامل ترين مفهوم در ذهن انسان باشد؛ ليکن انسان عملا و واقعا چنين صورت معقولي از خدا و لذا چنين علم کاملي نسـبت به او ندارد و انسان اين نکته را در خويشتن خويش آشکارا درمي يابد؛ زيرا دو عامل ، مانع از تحقق چنين علمي از خدا نزد انســان مي شــوند: کمال و بزرگي خدا از يک ســو و ضعف قواي ادراکي انسان از سوي ديگر؛ و در اين ميان، ضعف قواي ادراکي انسان البته مانع اصلي است : شايسته است بدانيم که ادراک خدا از جهت خودش دشوار نيست ؛ زيرا او در نهايت کمال اسـت ، اما به سـبب ضعف نيروهاي عقل هاي ما و آميختگي آنها با ماده و عدم، ادراک او دشـوار و تصور او بر ما سخت است و [لذا] در تعقل او به همان نحوي که وجود او بر آن اسـت ، ضعف داريم .