چکیده:
یکی از مسائل مهم باب طلاق، تکلیف همسر مرد مفقودالاثر است که طبق نظر مشهور فقها، این زن پس از گذشت چهار سال میتواند - با مراجعه به حاکم - از شوهر خود جدا شود؛ اما چگونگی تحقق این جدایی، برخاسته از اختلاف روایات است. درمجموع دو دسته روایات داریم که مطابق یکی، طلاق ولی شوهر و در صورت خودداری یا ولی نداشتن شوهر، طلاق حاکم لازم است و مطابق دستة دوم، امر حاکم به نگه داشتن عدة چهار ماه و ده روزه برای تحقق جدایی کافی است. مقتضای جمع صحیح این است که اگر ولی شوهر حاضر به طلاق است یا میتوان او را وادار کرد، طلاق بر عهدة اوست؛ اما اگر ولی نباشد، حاکم باید زن را طلاق دهد و در مورد ولی غیرقابل اجبار، حاکم زن را به نگه داشتن عده امر میکند که این امر، حکم حکومتی بر ابطال عقد است. در مورد مقدار عدة این جدایی نیز اختلاف است که با توجه به جمع موضوعی روایات، عده برای مفقودالاثر معلومالمکان، عدة طلاق و برای مجهولالمکان، عدهای خاص به مدت چهار ماه و ده روز است.
One of the main issues related to divorce is the decree of absentee man’s wife, and according to the famous remarks of jurisprudents, this woman can refer to the ruler and divorce from her husband after four years. Nevertheless, the fulfillment of this divorce is along with disagreements having been originated from the difference of narrations. Generally, there are two kinds of narrations including the divorce by husband’s parents and in case of their refusal or absence, the divorce by ruler gets necessary. According to the second narration, the ruler’s order for considering retreat about four moths and ten days is adequate for the execution of divorce. In general, if the husband’s parent agrees with divorce or he is forced, the divorce is on his shoulder. However, if the parent is not present, the divorce decree is assigned to the ruler, and in case of no enforceable parent, the ruler orders the woman to consider retreat and this order is regarded the governmental decree leading to the rescission of marriage contract. There is no consensus related to the amount of retreat on this kind of divorce and by considering the two kinds of the narrations, the retreat on the absentee with known place, the retreat of divorce, and the retreat on the absentee with unknown place, the particular retreat is about four months and ten days.
خلاصه ماشینی:
در ايـن فـرض - طبـق نظـر مشـهور فقهـا (بحرانـي، ١٤٠٥ق ، ج ٢٥، ص ٤٧٩) - پـس از گذشت چهار سال از مراجعۀ زن به حاکم شرع ، زن از شوهر جدا ميشود؛ امـا آنچـه مـورد اختلاف است ، چگونگي تحقق اين جدايي است که هدف اين پژوهش ، بررسي ماهيت اين جدايي است که در پي آن ، ماهيت عدة آن نيز روشن خواهد شد؛ بنـابراين تحقيـق را در دو مبحث پي ميگيريم : يکي ماهيت اين جدايي که آيا براي تحقـق آن ، طـلاق لازم اسـت يـا حکم حاکم به جدايي کافي است ؟ دوم آنکه پس از مشـخص شـدن ماهيـت جـدايي زن از شوهر مفقودالاثر، بالتبع ماهيت و مقـدار عـده اي کـه زن بايـد نگـه دارد، چيسـت ؟ پـيش از بررسي اقوال و ادله در اين دو بحـث ، نخسـت بايـد اصـل در مسـئله بـه عنـوان عـام فوقـاني مشخص شود تا درصورتيکه در بررسي ادله به نتيجه نرسيديم ، به اين اصل مراجعه کنيم .
برخي (نجفي، ١٤٠٤ق ، ج ٣٢، ص ٢٩٤) بر اين استدلال چنين اشکال کرده اند که لازمـۀ اين ظاهر حال ، آن است که پس از فحص و يـأس - اگـر زن نخواهـد هـم - بـاز حکـم بـه جدايي شود؛ چون موت براي حاکم اثبات شده است ؛ حال آنکه روشن است زن مـيتوانـد صبر کند و منتظر شوهر بماند؛ اما به نظر ميرسد اين اشکال بـر اسـتدلال وارد نيسـت ؛ زيـرا اولا چه اشکالي دارد تنها پس از درخواست زن ، حق حکم براي حـاکم باشـد؟ ثانيـا دليلـي نداريم که زن پس از فحص و يأس نيز حق صبر داشته باشد.