چکیده:
امروزه آموزش زبان انگلیسی پا به پای علوم زیرینایی خود تغییر و تحول پیدا کرده است. این تغییرات تا جایی پیشرفته
که با رد نظریات سنتی مسلط بر آموزش زبان، ویژگیهایی چون خودگردانی» فراگیرمحوری و اندیشهورزی را به فرایند تدریس
وارد کرده است؛ لذا اخیرا علاقهمندی به پژوهش دربارة روشهای تدریس فعال و مبتنی برمشارکت بسیار مورد توجه قرار گرفته
استء چراکه یادگیری مشارکتی معنای عملگرایانهای از محیطهای همیارانه و اجتماعی را خلق میکند و با تدارک یک محیط
بافتی و معناگرایانه باعث میشود تا زبانآموزان عملا پیچیدگیهای زبانی و شناختی را درک کنند و به سطوح بالاتر شناختی
برسند. بنابراین, هدف از انجام این پژوهش بررسی تاثیرروش یادگیری مشارکتی بر پیشرفت زبان انگلیسی است. روش پژوهش»
شبهآزمایشی و از نوع پیشآزمون- پسآزمون با سه گروه و انتصاب تصادفی است. جامعهآماری دانشآموزان دختر مقطع سوم
راهنمایی منطقه اشتهارد در سال تحصیلی ۹۱-۹۲ و حجم نمونه ۴۵ نفر است که از طریق همسانسازی، ۱۵ نفر در گروه آزمایش
نفر در گروه آزمایش ۲ و ۱۵ نفر در گروه کنترل قرار گرفتهاند. ابزار تحقیق نیز پرسشنامهای محققساخته است که برمبنای
روایی محتوا و پایایی (۰/۸۷) که از طریق آلفایکرونباخ به دست آمده، مورد استفاده قرار گرفته است. نتایج تحلیل کواریانس
نشان داد دانشآموزانی که با روش مشارکتی و پاداش گروهی آموزش داده شدهاند، در مقایسه با دانشآموزانی که تحت روش
مشارکتی و پاداش فردی بودند، عملکرد یکسانی در آزمون پیشرفت تحصیلی داشتهاند. همچنین نتایج تحلیل نشان داد در
مقایسة بین دانشآموزانی که به روش یادگیری مشارکتی و سنتی آموزش دیدهاند، ارتباط معناداری وجود دارد. به عبارت دیگر
یافتههای تحقیق حاکی از تاثیر قابل توجه روش یادگیری مشارکتی بر پیشرفت تحصیلی زبان انگلیسی در گروه آزمایشی» نسبت
به گروه کنترل بود که به روش سنتی آموزش دیده بودند.
خلاصه ماشینی:
اين تغييرات تا جايي پيش رفته که با رد نظريات سنتي مسلط بر آموزش زبان ، ويژگي هايي چون خودگرداني ، فراگيرمحوري و انديشه ورزي را به فرايند تدريس وارد کرده است ؛ لذا اخيرا علاقه مندي به پژوهش دربارٔە روش هاي تدريس فعال و مبتني بر مشارکت بسيار مورد توجه قرار گرفته است ، چراکه يادگيري مشارکتي معناي عمل گرايانه اي از محيط هاي هم يارانه و اجتماعي را خلق ميکند و با تدارک يک محيط بافتي و معناگرايانه باعث مي شود تا زبان آموزان عملا پيچيدگي هاي زباني و شناختي را درک کنند و به سطوح بالاتر شناختي ٥ برسند.
بنابراين مشخصه هايي چون گروه هاي کوچک ناهمگن ، مشارکت همه اعضاء در انجام تکاليف ، يادگيري مهارت هاي اجتماعي از يکديگر و از معلم ، وابستگي دروني مثبت ، احترام متقابل ، احساس مسئوليت فردي و گروهي ، ارزشيابي عملکرد فردي و گروهي به طور مستمر، خشنودي اعضاي گروه از کار کردن با يکديگر، ارتباط چهره به چهره ، اعتماد، عشق و علاقه اعضاء )٢٠٠٨ ,Keramat(، روش يادگيري مشارکتي را به يکي از قدرتمندترين روش هاي تدريس تبديل کرده است که در عين حال ، محتمل ترين شرايط را از طريق تدارک يک محيط بافتي و معناگرايانه در يادگيري زبان خارجي به وجود ميآورد )٢٠٠٢ ,Liang(.
بنابراين پژوهش حاضر بر آن است تا تأثير روش يادگيري مشارکتي را بر پيشرفت زبان انگليسي دانش آموزان دختر سوم راهنمايي منطقه اشتهارد در سال تحصيلي ٩٢-١٣٩١ مورد بررسي قرار دهد.