چکیده:
رابطۀ ایمان و عمل تنها دلمشغولی الهیدانان نبوده و نیست، بلکه فیلسوفان نیز دربارۀ آن به بحث و گفتوگو پرداختهاند. ویتگنشتاین جزو آن دسته فیلسوفانی است که هم در نظر و هم در عمل دلمشغول رابطۀ ایمان و عمل بوده است؛ البته به روش خاص خود- او حتی در رسالۀ منطقی- فلسفی که شاید بهنظر برسد صرفاً اثری منطقی و فلسفی محض است، تلاش کرده است به مسئلۀ ایمان و عمل بپردازد. مسئلۀ «بیانکردنی» و «نشاندادنی» به همین قصد و غایت در رساله گنجانده شده است. از نظر او ایمان جزو واقعیتهایی است که شخص مؤمن آن را در عمل خود نشان میدهد، بنابراین میان نظر و عمل در نظر او تلازم وجود دارد. در این مقاله این مدعا با شواهد بسیاری در آثار خود ویتگنشتاین و آثار مفسران او نشان داده شده است.
The relationship between faith and action has not only been the concern of theologians, but also the philosophers have been discussing it. Wittgenstein is one of those philosophers who in both theory and practice have been concerned with the relationship between faith and action - albeit in his own way. Even in Tractatus Logico-Philosophicus, which may seem to be merely a pure logical and philosophical work, he has tried to address the issue of faith and action. It is due to this intention that the "sayable" and "showable" discussions are included in the treatise. From his point of view, faith is one of the facts that the believer shows in his action; therefore, there is a concomitance between the intention and action in his view. In this article, we show this claim with many evidences in Wittgenstein's works and the works of his commentators.
خلاصه ماشینی:
به راستي کدام مبنا يا مباني ويتگنشتاين متقدم موجب ميشود تا بتوانيم از فلسـفۀ او ايمان گرايي را نتيجه بگيريم ؟ با توجه به معناي خاصي کـه ويتگنشـتاين از ايمـان گرايـي اراده کرده است ، چه نسبتي ميان ايمان و عمل وجود دارد؟ براي اينکه بتوانيم ديدگاه ويتگنشتاين متقدم را در خصوص پرسش هاي يادشده بـدانيم ، بايد بتوانيم مفاهيم زير را به دقت تحليل کنيم : ١.
ايمان از ديدگاه ويتگنشتاين متقدم نوعي توکل ، وفاداري و اعتمـاد بـه خـدا و پـذيرش احکام او در «معناي خاص » است ، ازاين رو نخست بايد به وجود خدا ايمان داشته باشـيم و سپس احکام و دستورهاي او را در زندگي اخلاقي و ديني خود پياده کنيم .
به عبارت ديگر از نظر ويتگنشتاين متقدم ايمان و اعتقاد در ايـن زمينـه بـدين معنـا نيست که گزاره هاي خاصي را به عنوان حقايق ديني بپذيريم ، بلکه اين است کـه بـا اشـتياق نسبت به شيؤە زندگي متعهد شويم (٧٠ :١٩٩١ ,Hodges)، يعني از ظاهر آنهـا گـذر کنـيم و به عمق ، بطن و حقيقت آنها برسيم .
Vol ,١٩٩٨ ,Alston) ذکـر ايـن مقدمـه ، سؤالي را در ذهن انسان طرح ميکند که ديـدگاه ويتگنشـتاين متقـدم بـا کـدام يـک از ايـن ديدگاه ها همخواني دارد؟ مطابق با «نظريۀ تصويري معناي» ويتگنشتاين گزاره هاي دينـي بـه علـت عـدم توصـيف واقعيت فاقد صدق و کذب پذيرياند.